گنجور

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۴۶

 

رفت عمرم در سر سودای دل

وز غم دل نیستم پروای دل

دل به قصد جان من برخاسته

من نشسته تا چه باشد رای دل

دل ز حلقه دین گریزد زانک هست

[...]

مولانا
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۴۹

 

ای ز زلفت حلقه یی بر پای دل

گر درین حلقه نباشد وای دل

هرکرا سودای تو در سر بود

در دو کونش می نگنجد پای دل

غرقه گرداب حیرت از تو شد

[...]

سیف فرغانی
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۸۸

 

من فدا کردم سر اندر پای دل

چون کنم زین به وفا بر جای دل

در ازل خیاط عشقم دوختست

جامه ی حسن تو بر بالای دل

رای دل بر وصل روح افزای تست

[...]

جهان ملک خاتون
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۶

 

ای فغان از هی هی و هیهای دل

سوخت جانم ز آتش سودای دل

این چه فریاد است و افغان در دلم

گوش جانم کر شد از غوغای دل

این همه خون جگر از دیده رفت

[...]

فیض کاشانی
 

ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۲۰ - اشاره به حدیث شریف موتوا قبل ان تموتوا

 

بند بردار ای پسر از پای دل

پس ببین جولان روح افزای دل

ملا احمد نراقی
 

غبار همدانی » غزلیات » شمارهٔ ۵۳

 

ای غمت سرمایۀ سودای دل

شد زیان و سود تو یغمای دل

شمعی از رخسار خویش افروختی

سوختی پروانه سان پرهای دل

گرچه با دلدار دل را فرق نیست

[...]

غبار همدانی
 

رهی معیری » غزلها - جلد اول » رسوای دل

 

همچو نی می‌نالم از سودای دل

آتشی در سینه دارم جای دل

من که با هر داغ پیدا ساختم

سوختم از داغ ناپیدای دل

همچو موجم یک نفس آرام نیست

[...]

رهی معیری
 
 
sunny dark_mode