عطار » منطقالطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت مردی غازی و مردی کافر که مهلت نماز به یکدیگر دادند
رفت غازی زین سخن از جای خویش
در عرق گم دید سر تا پای خویش
عطار » مظهرالعجایب » بخش ۸ - در اشاره به کتاب جوهرالذات که از تصنیفات شیخ است و سرلقب عطار
ای تو دورافتاده از مأوای خویش
جهد کن تا تو روی با جای خویش
عطار » مصیبت نامه » بخش هفتم » بخش ۱ - المقالة السابعه
چون رسیدم بعد از آن با جای خویش
راه با سر گیرم از سودای خویش
عطار » مصیبت نامه » بخش هفتم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل
گاه حیران گردم از سودای خویش
گاه سیرآیم ز سر تا پای خویش
عطار » مصیبت نامه » بخش چهلم » بخش ۶ - الحكایة و التمثیل
کای ملایک بنگردید از جای خویش
تا چه میبینید زیر پای خویش
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۳۲ - کشتن وزیر خویشتن را در خلوت
خاک او کردند بر سرهای خویش
درد او دیدند درمان جای خویش
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۲۷ - دل نهادن عرب بر التماس دلبر خویش و سوگند خوردن کی درین تسلیم مرا حیلتی و امتحانی نیست
عرش با آن نور با پهنای خویش
چون بدید آن را برفت از جای خویش
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۵۶ - در بیان آنک حال خود و مستی خود پنهان باید داشت از جاهلان
آنگهی بینید مرکبهای خویش
مرکبی سازیدهایت از پای خویش
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶۲ - رجوع به حکایت زید
در عدم افشرده بودی پای خویش
که مرا کی بر کند از جای خویش
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۶۴ - خدو انداختن خصم در روی امیر المؤمنین علی کرم الله وجهه و انداختن امیرالمؤمنین علی شمشیر از دست
سالها گر ظن دود با پای خویش
نگذرد ز اشکاف بینیهای خویش
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۱۶ - بیان آنک نفس آدمی بجای آن خونیست کی مدعی گاو گشته بود و آن گاو کشنده عقلست و داود حقست یا شیخ کی نایب حق است کی بقوت و یاری او تواند ظالم را کشتن و توانگر شدن به روزی بیکسب و بیحساب
حلقببریده جهد از جای خویش
خون خود جوید ز خونپالای خویش
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۲۱۵ - فسخ عزایم و نقضها جهت با خبر کردن آدمی را از آنک مالک و قاهر اوست و گاه گاه عزم او را فسخ ناکردن و نافذ داشتن تا طمع او را بر عزم کردن دارد تا باز عزمش را بشکند تا تنبیه بر تنبیه بود
عاشقان از بیمرادیهای خویش
باخبر گشتند از مولای خویش
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۱۳۵ - اطوار و منازل خلقت آدمی از ابتدا
خندهاش گیرد از آن غمهای خویش
چون ببیند مستقر و جای خویش
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۸۷ - در بیان کسی کی سخنی گوید کی حال او مناسب آن سخن و آن دعوی نباشد چنان که کفره و لَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمواتِ وَ الأَرْضَ لَیَقولُنَّ اللهُ خدمت بت سنگین کردن و جان و زر فدای او کردن چه مناسب باشد با جانی کی داند کی خالق سموات و ارض و خلایق الهیست سمیعی بصیری حاضری مراقبی مستولی غیوری الی آخره
پس دروغ آمد ز سر تا پای خویش
که دروغش کرد هم اعضای خویش
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۱۵۳ - تفسیر این آیت که وَ إِنَّ الدّارَ الآخِرةَ لَهیَ الحَیَوانُ لَوْ کانوا یَعْلَمونَ کی در و دیوار و عرصهٔ آن عالم و آب و کوزه و میوه و درخت همه زندهاند و سخنگوی و سخنشنو و جهت آن فرمود مصطفی علیه السلام کی الدُّنیا جیفةٌ وَ طُلّابُها کلابٌ و اگر آخرت را حیات نبودی آخرت هم جیفه بودی جیفه را برای مردگیش جیفه گویند نه برای بوی زشت و فرخجی
گشت فرد از کسوهٔ خوهای خویش
شد برهنه جان به جانافزای خویش
شاه نعمتالله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴۵
دلخوشم از عشق جان افزای خویش
دوست دارم یار بی همتای خویش
در نظر نقش خیالش بسته ام
خوش نشسته نور او بر جای خویش
کنج میخانه بود مأوای ما
[...]
قاسم انوار » انیس العارفین » بخش ۱۴ - در معرفت عالم ریایی
ای خراب ازمار بدفرمای خویش
در حجاب از یار جان افزای خویش