×
انوری » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۱
از من ای جان روی پنهان میکنی
تا جهان بر من چو زندان میکنی
آشکارا گشت رازم تا ز من
خندهٔ دزدیده پنهان میکنی
خون دلهای عزیزان ریختن
[...]
عطار » اشترنامه » بخش ۲۸ - سؤال سالك وصول از پیر
راز خود اکنون تو پنهان میکنی
بر من مسکین چه تاوان میکنی
مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۹۰ - بیان آنک عمارت در ویرانیست و جمعیت در پراکندگیست و درستی در شکستگیست و مراد در بیمرادیست و وجود در عدم است و عَلی هَذا بَقیَّةُ الأَضْدادِ وَ الأَزْواجِ
کین زمین را از چه ویران میکنی
میشکافی و پریشان میکنی