گنجور

عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴

 

راه عشق او که اکسیر بلاست

محو در محو و فنا اندر فناست

فانی مطلق شود از خویشتن

هر دلی که کو طالب این کیمیاست

گر بقا خواهی فنا شو کز فنا

[...]

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » فی فضائل خلفا » فی فضیلةامیرالمؤمنین علی رضی الله عنه

 

از دم عیسی کسی گر زنده خاست

او بدم دست بریده کرد راست

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » در تعصب گوید » درتعصب گوید

 

اختیار جمله شان گر نیست راست

اختیار جمع قرآن پس خطاست

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » در تعصب گوید » حکایت شفقت کردن مرتضی بر دشمن

 

مرتضی را شربتی کردند راست

مرتضا گفتا که خونریزم کجاست

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » در تعصب گوید » حکایت چوب خوردن بلال

 

آنک او در دست خاری مبتلاست

زو تصرف در چنان قومی خطاست

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » آغازکتاب » مجمع مرغان

 

چون بلی نفس گرداب بلاست

کی شود کار تو در گرداب راست

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » حکایت بلبل » حکایت درویشی که عاشق دختر پادشاه شد

 

بر سر و روی تو خندیدن رواست

لیک در روی تو خندیدن خطاست

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » حکایت کوف » حکایت مردی که پس از مرگ حقه‌ای زر او بازمانده بود

 

گفت آخر صورت موشت چراست

گفت هر دل را که مهر زر بخاست

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان

 

گر ز ما پرسند، برگویید راست

کآن ز پا افتاده سرگردان کجاست

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » جواب هدهد » حکایت شیخ سمعان

 

آن دگر یک گفت تسبیحت کجاست؟

کی شود کار تو بی‌تسبیح راست؟

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عزم راه کردن مرغان » عزم راه کردن مرغان

 

سالکی گفتش که ره خالی چراست

هدهدش گفت این ز فریاد شماست

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عزم راه کردن مرغان » تحیر بایزید

 

چون تو جویایی و ماجویان راست

در میان ما تفاوت از چه خاست

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت مسعود و کودک ماهیگیر

 

هرکسی میگفت شاها او گداست

شاه گفتا هرچ هست انباز ماست

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » حکایت سلطان محمود و خارکن

 

این طلب گر از تو و از من خطاست

گر بمیرم این دم از غم هم رواست

عطار
 

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » گفتار عباسه دربارهٔ نفس

 

این نیارستند کرد و آن رواست

در میان چندین تفاوت از چه خاست

عطار
 
 
۱
۲
۳
۱۲
sunny dark_mode