گنجور

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۴۱

 

می فزایی خط مشکین عارض چون سیم را

می کشی بر صفحه امید حرف بیم را

روی تو در احسن التقویم اگر دیدی حکیم

کی نهادی ز آفتاب و مه رقم تقویم را

کشور خوبی مسلم شد تو را در گوش کش

[...]

جامی
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۲

 

ای قناعت مژده‌ای ده شاه هفت اقلیم را

از کلاه فقر و بردارش ز سر دیهیم را

می‌دود گر جانب گرداب دایم همچو موج

از معلم کشتی ما دارد این تعلیم را

جان فدای آن رسولی کآورد پیغام دوست

[...]

سلیم تهرانی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۶

 

نیست دلگیری ز دنیا بندهٔ تسلیم را

آتشِ نمرود گلزارست ابراهیم را

در دلِ دریا به ساحل می‌تواند پشت داد

هر که گیرد وقتِ طوفان دامنِ تسلیم را

گر کُنی دل را چو سرو آزاد از فکرِ بهشت

[...]

صائب تبریزی
 

فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴

 

گر به تیغت می‌زند گردن بنه تسلیم را

که آتش نمرود گلشن گشت ابراهیم را

یا مرو در پیش رویش یا چو رفتی سجده کن

کان خم ابروی واجب کرده این تعظیم را

گو به هم آمیزش قدر دهانش را ببین

[...]

فروغی بسطامی
 
 
sunny dark_mode