گنجور

سعدی » دیوان اشعار » ملحقات و مفردات » شمارهٔ ۳

 

ای مسلمانان فغان زان نرگس جادو فریب

کو به یک ره برد از من صبر و آرام و شکیب

رومیانه روی دارد زنگیانه زلف و خال

چون کمان چاچیان ابروی دارد پرعتیب

از عجایبهای عالم سی و دو چیز عجیب

[...]

سعدی
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣٣

 

ای جوانبختی که در خلوتسرای کاینات

رأی پیرت میگشاید پرده از ابکار غیب

در جهان عدلت چو موسی تا ید بیضا نمود

گوسفند از گرگ بیند مهربانی شعیب

تا نشستی چون محمد بر سریر سروری

[...]

ابن یمین
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹

 

جان نیاید در نشاط، الا که بر بوی حبیب

تا گل رنگین نبالد، خوش ننالد عندلیب

عود خشکم؛ آتش جانسوز می‌باید، مرا

تا ز طیب جان، دماغ حاضران گردد، ز طیب

دولت بوسیدن پایش ندارد، هر کسی

[...]

سلمان ساوجی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۵۳

 

جانبِ ما خوب می‌آید. که می آید؟ حبیب

وز پی او زشت می‌آید. که می‌آید؟ رقیب

برنتابد جان ما دردسر هر کسی دگر

می‌نشیند درد او در دل تو برخیز ای طبیب

چون کشی خوان به پیش جگرخواران غم

[...]

کمال خجندی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۵۵

 

حال درد خود محب هرگز نگوید با طبیب

سخت بیدردی بود نالیدن از درد حبیب

بوسه بر پای سگ کوی تو خواهم زد شبی

تا بشویم لب که بوسیدم به آن دست رقیب

ای که خواهی دادبخش غم به مسکینان خویش

[...]

کمال خجندی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۷

 

چون گشودم فال بخت از مصحف روی حبیب

آیت نصر من الله آمد و فتح قریب

سوره قاف است رویش هر که این مصحف بخواند

گرچه کافر می نماید انه شی ء عجیب

رسم عشق و عاشقی اکنون پدید آید ز نو

[...]

نسیمی
 

خیالی بخارایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶

 

عشق می‌گفت از کَرَم‌های حبیب

غم نصیب تست گفتم یا نصیب

ما به داغ سینه‌سوز خود خوشیم

تو مبر دردِ سرِ خویش ای طبیب

غم نباشد هیچ از این دوری اگر

[...]

خیالی بخارایی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۹۱

 

دردمندم عاجزم بیمار و تنها و غریب

حال خود مشروح گفتم وقت لطف است ای طبیب

هر شفا در حقه غیب است و آن در دست توست

حقه بگشا و کرامت کن شفایی عن قریب

جوشش دریای فضلت نیک و بد را شامل است

[...]

جامی
 

کوهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸

 

دارم از خان وصال یار امید نصیب

زانکه از گلزار میباید نصیب عندلیب

تا نکوئی نیست واقف یار از راز درون

نیک می داند دوای درد رنجوران طبیب

او است کز هر دیده می بیند جمال خویشرا

[...]

کوهی
 

هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۰

 

گر دعای دردمندان مستجابست، ای حبیب

از خدا هرگز نخواهم خواست جز مرگ رقیب

درد بیماری و اندوه غریبی مشکلست

وای مسکینی که هم بیمار باشد هم غریب!

سر ببالینم ز درد هجر، نزدیک آمدست

[...]

هلالی جغتایی
 

فضولی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۵۹

 

کی توانم رست در کویت ز غوغای رقیب

می کند فریاد سگ هر گه که می بیند رقیب

وصل تو می خواهم ولی مشکل که بندد صورتی

نیست اهل درد را از خوان وصل او نصیب

آتشی از شوق گل در دل ندارد غالبا

[...]

فضولی
 

فیاض لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۲

 

گر برین قامت فزاید جلوة آن دلفریب

بر سر بازار محشر وعدة ما و شکیب

من کیم مرغی که بهر نغمه در بندش کنند

از پریدن ناامید از سر بریدن بی‌نصیب

هر که را دردیست از دست طبیب آید علاج

[...]

فیاض لاهیجی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱۶

 

تا شنیدم باده می نوشیدی به غیری ای حبیب

رفت چون سیماب از جان من آرام شکیب

می پرست من شنو امروز حرف این غریب

باده را بر خاک ریزی به که بر جام رقیب

سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۵۷

 

عیدگاه امروز شد از مقدم شه دلفریب

مسجد و محراب شد تا کعبه مقصد دل قریب

خانقه را داد زاهد زینت از بوی حبیب

بت پرستان هم بتان خویش را دادند ادیب

سیدای نسفی
 

نورعلیشاه » دیوان اشعار » غزلیات » بخش اول » شمارهٔ ۴۰

 

بسکه کرد آه وفغان در حسرت گل عندلیب

غنچه را شد چاک بر تن جامه صبر و شکیب

دل بکند از شاخ طوبی و گل جنت نخواست

یکنظر هرکو بدید آن حسن خوب دلفریب

بگسلد گر رشته عمرم سراسر چون اجل

[...]

نورعلیشاه
 

ترکی شیرازی » دیوان اشعار » فصل اول - لطیفه‌نگاری‌ها » شمارهٔ ۱۸ - فرقت دلدار

 

آن پری کز من به یغما برده آرام و شکیب

دین و دل برد از کفم زان نرگس جادو فریب

آرزو دارم که باشد حلقهٔ چشمم رکاب

هر زمان، کان شهسوار من کند پا در رکیب

ماه من بی پرده گر رخسار سازد آشکار

[...]

ترکی شیرازی
 

صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۶ - در مدح قاسم بن الحسن(ع)

 

باز شد اسپهبد فرو رد را پا در رکیب

برد افسر از سردی نهیب با یک نهیب

هد هد باد بهاری بانشاط و فرو زیب

بر سلیمان حسین آمد عبیر افشان ز جیب

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » کتاب التضمین و المصائب » شمارهٔ ۱ - کتاب التضمین والمصائب

 

صبر و طاقت‌پیشه کن ای زینب حسرت نصیب

بعد قتلم چون بمانی اندر این صحرا غریب

عازم کوی لقایم نیست هنگام شکیب

یا که لب را تر کنم از باده وصل حبیب

صامت بروجردی
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - چکامه

 

شاد باش ای مجلس ملی که بینم عنقریب

از تو آید درد ملت را درین دوران طبیب

شاد باش ای مجلس ملی که از تو چیره گشت

دست مسجد بر کلیسا نور فرقان بر صلیب

شاد باش ای مجلس ملی که ایران از تو یافت

[...]

ادیب الممالک
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶ - در هنگام ورود سپاه روس تزاری به خراسان و آذربایجان و بدار آویختن احرار ایران فرماید

 

بامدادان خیل مرغان در چمن با عندلیب

نغمه خوان گشتند با لحنی خوش و صوتی عجیب

شور و فریاد و فغان در صحن باغ انداختند

از صغیر و از نفیر و از هدیر و از نعیب

داستان آمد فراز از حال بدبختان که دهر

[...]

ادیب الممالک
 
 
۱
۲
sunny dark_mode