گنجور

عمعق بخاری » دیوان اشعار » مقطعات و اشعار پراکنده » شمارهٔ ۱۷

 

مردم چشمم چو مرکز پلک چون برهون شود

مرکز و برهون ز عشقت هر شبی گلگون شود

عمعق بخاری
 

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۱۳۵

 

ای خداوندی که گر عزم تو بر گردون شود

قطب گردون پیش عزم تو سزد گر دون شود

چنبر گردون گردان جمله بگشاید زهم

گر غبار پای اسبان تو بر گردون شود

گرچه اَ‌فْریدون به افسون جادوان را بند کرد

[...]

امیر معزی
 

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۷

 

هر زمان از عشقت ای دلبر دل من خون شود

قطره‌ها گردد ز راه دیدگان بیرون شود

گر ز بی صبری بگویم راز دل با سنگ و روی

روی را تن آب گردد سنگ را دل خون شود

ز آتش و درد فراقت این نباشد بس عجب

[...]

سنایی
 

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۹

 

هر زمان بر روی کارم رنگ دیگرگون شود

باده ام در جام گرد آب و آبم خون شود

دخل ما با خرج یکسانست در راه طلب

سوزنی چون بشکند خاری زپا بیرون شود

در حقیقت تنگدستی مایه دیوانگیست

[...]

کلیم
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۷۸

 

از حریصان تشنه چشمی حرص را افزون شود

خاک هیهات است سیر از طعمه قارون شود

حسن را مشاطه ای چون چشم پاک عشق نیست

سرو در آغوش طوق قمریان موزون شود

سینه چاک از نقش می گردد عقیق آبدار

[...]

صائب تبریزی
 

جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳۸

 

گر صبا با نکهت زلفش سوی هامون شود

نافهٔ آهو چو داغ لاله غرق خون شود

هر که مجنون می تواند بود در فصل بهار

بوالعجب دیوانه ای باشد که افلاطون شود

نکهت گل شد پر پرواز بر روی هوا

[...]

جویای تبریزی
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۵ - ترجمه اشعار ایل بیگی مرحوم جانشین تیمور

 

کار باطل در جهان از حد و حصر افزون شود

هر سری دنبال میلی از سرا بیرون شود

آه و واویلای مظلومان سوی گردون شود

ناقه لیلی روان در خرگه مجنون شود

ادیب الممالک
 
 
sunny dark_mode