گنجور

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۹۵

 

عاشقانه بشنو و خوش پند ما را گوش کن

در خرابات فنا جام بلا را نوش کن

سرخوشانه پای کوبان از در خلوت در آ

دست دل با دلبر سرمست در آغوش کن

ذوق سرمستی اگر داری در آ در میکده

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

طغرای مشهدی » گزیدهٔ اشعار » ابیات برگزیده از غزلیات » شمارهٔ ۶۱۵

 

بزم بی نور است، از جام طرب می نوش کن

شبچراغی شو، ز خجلت شمع را خاموش کن

شکوه ای دارد ز دست تندی آتش، سپند

پیش ازان کز سوختن تخمش برافتد، گوش کن

طغرای مشهدی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۹۵۵

 

ساقیا مخوری از می خیز و جامی نوش کن

پند من مینوش و فکر مردم مدهوش کن

نوبهار است و صبوح و می زخم کن در سبو

هم بمخموران بنوشان باده هم خود نوش کن

بر دل افسردگان زن آتش از کانون خم

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 
 
sunny dark_mode