گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۳۴

 

یا مرا قربانی آن چشم شوخ و شنگ ساز

یا تماشا گاه جانم آن رخ گلرنگ ساز

زان همه دلها که از خوبان ربودی گرد خویش

تا نبیند چشم اغیارت حصار سنگ ساز

دعوی خون بر لبت بسیار شد، بهر خدا

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۷

 

سر برآور بر کله داران قباها تنگ ساز

روی بنما عاقل و دیوانه را یک رنگ ساز

شاه و درویش از دل و جان آرزومند تواند

گر نسازی با پلاس فقر با اورنگ ساز

خواست ایزد از دل سخت تو بنماید مثل

[...]

نظیری نیشابوری
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۵۸

 

از شراب ارغوانی چهره را گلرنگ ساز

بر نسیم از جوش گل جای نفس راتنگ ساز

می رسد روزی که بر بالینت آید آفتاب

همچو شبنم سعی کن آیینه را بی زنگ ساز

از تماشای تو دلهای اسیران آب شد

[...]

صائب تبریزی
 
 
sunny dark_mode