گنجور

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۰ - در مدح اطهر بن اشرف بن بوعلی

 

ای که در ملک سیادت خسرو دریا دلی

مفخری بر عترت مختار بی آل ولی

هر حدیث از لفظ تو دریست از دریای لفظ

از دل دریا برآید در تو دریا دلی

زینت آل حسین بن علی المرتضی

[...]

سوزنی سمرقندی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۸۹

 

دوش برطرف چمن گلبانک می زد بلبلی

می فکند از ناله هر دم در گلستان غلغلی

کانک زیر گنبد نیلوفری دارد وطن

از گلندامی ندارد چاره و ما از گلی

محمل ما را درین وادی کجا باشد نزول

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۲۹۱

 

راه بی پایان عشقت را نیابم منزلی

قلزم پر شور شوقت را نبینیم ساحلی

نیست در دهر این زمان بی گفت و گویت مجمعی

نیست در شهر این نفس بی جست و جویت محفلی

مهر رویت می نهد هر روز مهری بر لبی

[...]

خواجوی کرمانی
 

جلال عضد » دیوان اشعار » غزلیّات » شمارهٔ ۲۷۱

 

سرگذشتی بشنو از من داشتم وقتی دلی

نیک رایی، مقبلی، دانش پرستی، عاقلی

دستگیرم بود همچون عقل در هر حالتی

روشنایی بخش همچون شمع در هر محفلی

از قضا ناگاه دیدم دلبری در رهگذار

[...]

جلال عضد
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۹۷۶

 

ای گل روی ترا چون من بهر سو بلبلی

از تو دارد این مثل شهرت که شهری و گلی

می کند در دور حسنت دل همه وقتی خروش

وقت گل هرگز نباشد بلبلی بی غلغلی

زلف بر رخ به تشویش است ز آه سرد ما

[...]

کمال خجندی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » تواریخ » شماره ۴۹ - تاریخ وفات میر شمس الدین محمد

 

میر شمس الدین محمد چون برین در سر نهاد

لطف یزدان دادش آخر اینچنین سر منزلی

در پناه ام کلثوم از وثوق خدمتست

زانکه بود آن اهل دل از روی معنی مقبلی

لاجرم گویند خلق از بهر تاریخ وفات

[...]

اهلی شیرازی
 

بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۶۹

 

هر نفس نالد گرفتاری به عشق نوگلی

نیست خالی یک دم این باغ از نوای بلبلی

بستهٔ زنجیر لیلی بود مجنون سال‌ها

من گرفتارم کنون در دام مشکین کاکلی

بس که مشتاقم برم حسرت چو بینم در چمن

[...]

بابافغانی
 

فضولی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۳۹۳

 

بی غرض در هستیم آتش نزد شوق گلی

کرد از خاکسترم هر ذره را بلبلی

ای صبا گم شد دل آشفته ام بالله بجو

مو بمو هر جا که بگشایی زبان کاکلی

با خیال زلف او از بس که مالیدم بچشم

[...]

فضولی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۷۶

 

ساربان بر ناقه می‌بندد به سرعت محملی

چون جرس ز اندیشه در بر میتپد نالان دلی

محمل آرائیست یکجا گرم با صد آب و تاب

جای دیگر آه سرد و گریهٔ بی‌حاصلی

یک طرف در نیت پرواز باز جان شکار

[...]

محتشم کاشانی
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۵۱

 

گه به عشق کاکلت بر سینه سازم سنبلی

گاه سوزم در هوای عارضت بر سر گلی

کوته است ایام گلشن رایگان نتوان نشست

دیدن گل منع اگر باشد نوای بلبلی

دل که آشوبی ندارد چیست؟ کاخ بی‌هوا

[...]

نظیری نیشابوری
 

سلیم تهرانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۱۰

 

چون نگه دارد مرا زنجیر زلف سنبلی؟

بلبل دیوانه ام، می بایدم چوب گلی

در ره عشق ای دل از سحر و فسون ایمن مباش

خانه ی هر مور این صحراست چاه بابلی

عمر شبنم را چه می پرسی درین گلشن که هست

[...]

سلیم تهرانی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۱۱

 

شب که مغزم را به جوش آورد شور بلبلی

بود دامان دگر بر آتش من هر گلی

چشم عبرت بین نداری، ورنه هر شاخ گلی

محضر آمادای باشد به خون بلبلی

نیست بی خون جگر در گلشن عالم گلی

[...]

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۷۱۲

 

قطره ای از قلزم توحید باشد هر دلی

دست رد بر هیچ مخلوقی منه گر واصلی

گرد هستی در سفر دارد ترا چون گردباد

هر کجا این گرد بنشیند ز پا، در منزلی

می گشاید عقده فولاد را آتش چو موم

[...]

صائب تبریزی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۰۳

 

بر کتاب دل نوشتم تا خط عشقت جلی

می‌کنند اطفال روز و شب، به گردم جدولی

می‌کند درد سر دولت ز فرط اشتیاق

جبهه کرسی‌نشینان جهان را صندلی

نسبت تن‌پروران، تن‌پروری می‌آورد

[...]

واعظ قزوینی
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۳۳۵

 

در سر هر مویم از جوش خیالت غلغلی

هر نفس در سینه تنگم به یادت بلبلی

تاب آن زلف پریشان از کجا آورده ام

عمرها بر خویش می سنجم ز تاب سنبلی

گردش ساغر هلاک گلرخی یا نو خطی

[...]

اسیر شهرستانی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۴۹

 

باز آمد در چمن یاد از صفیر بلبلی

رنگ‌گل‌، طرف عذاری بوی‌سنبل‌کاکلی

سرنگون فکر چون مینای خالی سوختم

مصرع موزون نکردم درزمین قلقلی

لاله وارم دل به حسرت سوخت اماگل نکرد

[...]

بیدل دهلوی
 

سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۷۵

 

ای که در تدبیر دنیای دنی بس مایلی

حق زیادت رفته و مشغول فکر باطلی

در ره کج می روی چون مار با صد پیچ و تاب

در طریق راستی ای کهل کاهل، کاهلی

نقش می بینی ز دنیا بی خبر از باطنش

[...]

سعیدا
 

صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۶ - در مدح قاسم بن الحسن(ع)

 

نوجوانی سرو قدی سبز خطی بر دلی

گلرخی نسرین عذاری مه جبینی مقبلی

فتنه هر انجمن غارتگر هر محفلی

کرده خلق وی خدا از خوشترین آب و گلی

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۱۴ - در مدح ماه بنی‌هاشم حضرت عباس(ع)

 

شاه گفت ای پر هنر شیر نیستان یلی

ای مراد در هر محن خیرالمعین نعم الوالی

من بر تبت چون پیمبر تو به رفعت چون علی

گر رود از دست من چون تو جوان پردلی

صامت بروجردی
 

ملک‌الشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۶۱ - غائلهٔ گیلان

 

شد به اقبال شهنشه ختم کار جنگلی

جنگل از خلخال و طارم امن شد تا انزلی

دولت دزدان جنگل سخت مستعجل فتاد

دولت دزدی بلی باشد بدین مستعجلی

هرچه ابر انبوه باشد زود گردد منتشر

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 
 
۱
۲
sunny dark_mode