گنجور

مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۷۹ - مدح ابوسعد بابو و شرح حال خویش

 

لاله رویاند سرشکم تازه در هر مرحله

پس بهاری دارد از من در زمستان قافله

عشق دلبر قرعه زد چون دل نصیب او رسید

راه پیشش برگرفتم دل بدو کرده یله

بر من رفته دل تفته دماغ از هجر او

[...]

مسعود سعد سلمان
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۹ - در مدح رکن الدین

 

پیش رای روشنت خورشید چه بود شعله

پیش طبع در فشانت کیست دریا سفله

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۴۰

 

هرکه هستش از ذکا در قبهٔ سر مشعله

بایدش جز سعی در دانش نباشد مشغله

هر کرا دادند گوش و هوش عقلی بایدش

در ره دین طی کند در هر نفس صد مرحله

گر ترا فهم درستی هست و طبع مستقیم

[...]

فیض کاشانی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱ - در زلزلهٔ کاشان فرماید

 

گر بصبح رستخیز آن شب نبودی حامله

آخرین ساعت چه بود آن شهر را این زلزله؟!

بیم آن بودی، که بندد ره بسیر آسمان

گر زمین بر پا نبودش ز اشک مردم سلسله

صور اسرافیل بود آن شب مگر بانگ خروس

[...]

آذر بیگدلی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۵۰ - مظفر کرمانی قُدِّسَ سِرُّه

 

قصه بسیار است و دل بس نازک و کم حوصله

به که با یاد رخت گردد دل ما یکدله

هست هشیاری محال آشفتگان عشق را

هم مگر زنجیر زلف یار گردد سلسله

در مقامی که اختیاری نیست اندر دست دل

[...]

رضاقلی خان هدایت
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » آیینۀ عبرت » بخش دوم - از اتابکان فارس تا نادرشاه افشار

 

گفت هان لاطایل است این جبنش و این غائله

زانکه نادر را به شاهی برنتابد حوصله

هان به جز من خسروی جوئید در این مرحله

خلق گشتند اندر آن اصرار با هم یکدله

چون مسلسل شد سخن‌، پذرفت‌ آن شیر یله

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 
 
sunny dark_mode