گنجور

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۳

 

خسته باد آن دل، که از تیر جفایش خسته نیست

رسته باد از غم، دلی کز بند عشقش، رسته نیست

گر دوایی نیست ما را، گو به دردی ده مدد

ما به خار خشک می‌سازیم، اگر گلدسته نیست

آب خوبی و لطافت، تا به جویش می‌رود

[...]

سلمان ساوجی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۱۰

 

نیست یک شادی که انجامش به غم پیوسته است

از لب خندان به جز خون در دهان پسته نیست

یک دل آسوده نتوان یافت در زیر فلک

در بساط آسیا یک دانه نشکسته نیست

در رحم اطفال از تحصیل روزی فارغند

[...]

صائب تبریزی
 
 
sunny dark_mode