گنجور

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹۳ - سوگندنامه‌ای که انوری در نفی هجو قبة اسلام بلخ گفته و اکابر بلخ را مدح کرده

 

ای مسلمانان فغان از دور چرخ چنبری

وز نفاق تیر و قصد ماه و سیر مشتری

کار آب نافع اندر مشرب من آتشیست

شغل خاک ساکن اندر سکنهٔ من صرصری

آسمان در کشتی عمرم کند دایم دو کار

[...]

انوری
 

انوری » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴۵۷ - در عذر قی کردن در مجلس شراب گفته

 

ای برادر گر مزاج از فضله خالی آمدی

آدمی پس یا ملک یا دیو بودی یا پری

ور قوای ماسک و دافع نبودی در بدن

طفل را از پایهٔ اول نبودی برتری

طبع اگردست تصرف برکشیدی وقت خواب

[...]

انوری
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۲ - در وصف بهار و مدح نظام الدین بوالعلای صاعد برادر رکن الدین

 

اینک نوبهار آورد بیرون لشگری

هر یکی چو ن نو عروسی درد گرگونزیوری

گر تماشا میکنی برخیز کاندر باغ هست

باد چون مشاطه و باغ چون لعبت گری

از هر آنجانب که روی آری ز بس نقش بدیع

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۴۰ - کبر و غرور

 

آن شنیدستی که نمرود از مقام افتخار

می بسودی بر سر گردون کلاه سروری

باز کبر سلطنت گوش دلش را می نماند

کز خلیل الله شنیدی حجت پیغمبری

لاجرم دارای گیتی پشه را نصب کرد

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۵- سورة المائدة- مدنیة » ۱ - النوبة الثالثة

 

رحمتی کن بر دل خلق و برون آی از حجاب

تا شود کوته‌بینان ز هفتاد دو ملت داوری.

میبدی
 

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹۰ - در مدح بهرام شاه غزنوی است

 

مژده عالم را که شاه گنبد نیلوفری

آمد از ایوان کیوان سوی قصر مشتری

تا پدید آرد ز شاخ بید خط مشک نو

تا برویاند ز خار خشک گلبرگ تری

گه زر افشاند درخش از گنبد سیمابگون

[...]

سید حسن غزنوی
 

اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱۵ - مدح خواجه اثیرالدین نورانشاه

 

ای برویت چشم روشن اختر نیک اختری

آفتاب مهترانی آسمان مهتری

هرکه فرزند جهان ناقصت خواند خطاست

چون تو، در وصف کمال خود جهان دیگری

نفس تو با ما، در این جای وز رشک جاه تو

[...]

اثیر اخسیکتی
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۸۴

 

در جهان گر بازجویی نیست بی‌سودا سری

لیک این سودا غریب آمد به عالم نادری

جمله سوداها بر این فن عاقبت حسرت خورند

ز آنک صد پر دارد این و نیست آن‌ها را پری

پیش باغش باغ عالم نقش گرمابه‌ست و بس

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۹۷

 

تا بنستانی تو انصاف از جهود خیبری

جان به جانان کی رسانی دل به حضرت کی بری

جعفر طیاروار ار آب و از گل کی رهی

تا نخندی اندر آتش همچو زر جعفری

دل نبیند آنک باشد جسم و جان را او حجاب

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۹۹

 

بی گهان شد هر رفتن سوی روزن ننگری

آتشی اندرزنی از سوی مه در مشتری

منگر آخر سوی روزن سوی روی من نگر

تا ز روی من به روزن‌های غیبی بنگری

روی زرینم به هر سو شش جهت را لعل کرد

[...]

مولانا
 

مجد همگر » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۵

 

ای به اصل پاک و گوهر بر شهانت سروری

وی به رفعت آستانت آسمان مشتری

کی نشستی دیو وارون چون نگین بر تخت زر

گر نوشتی نام تو جمشید بر انگشتری

باش تا عهد همایونت نماید ملک را

[...]

مجد همگر
 

سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۳

 

آن نه من باشم که روز جنگ بینی پشت من

آن منم گر در میان خاک و خون بینی سری

کانکه جنگ آرد به خون خویش بازی می‌کند

روز میدان و آن که بگریزد به خون لشکری

سعدی
 

حکیم نزاری » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۲۳

 

یا رب آن ماه است یا خورشید یا بُت یا پری

راستی را خوش جگر سوزی و چابک منظری

سرو خوانم قامتت را یا صنوبر یا خدنگ

زهره گویم جبهه ات را یا سهیل ار مشتری

مادرت گر آدمی بوده ست بی هیچ اشتباه

[...]

حکیم نزاری
 

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸۴۲

 

جان شیرین منی، ای از لطافت چون پری

گر پری جان است، تو از جان شیرین خوشتری

گوییا بر آب حیوان برگ نیلوفر دمید

آن تن نازک به زیر فوطه نیلوفری

خواستم جورت بگویم، خوف دل بربست لب

[...]

امیرخسرو دهلوی
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١۴٧ - وله ایضاً در مدح تاج الدین علی سربداری و بیان رفع نقار و کدورتی که بین سرداران بوده

 

باز دین و ملک را بر رغم چرخ چنبری

کارها خواهد نهادن روی در نیک اختری

عرضه دارم کز چه معنی این تصور کرده ام

واندر استخراج آن چون کرد فکرم ساحری

بنده را شاهنشه عادل طلب فرموده بود

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١۵٢ - وله

 

تا زمان باشد کسی را در زمان سروری

از علاءالدین و الدنیا نزیبد برتری

آن عطا پاش خطا پوشی که از رأی صواب

در ممالک شد مسلم بر سران او را سری

آن وزیر شه نشان کالحق بجای خود بود

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١۵٣ - ایضاً له

 

چند گاهی زیر طاق گنبد نیلوفری

خار غم را جفت بودم همچو گلبرگ طری

خامه منشی دیوان سعادت مدتی

در مدد کاری من میکرد سعی سرسری

زرگر محنت شبا روزی ز چشم و رخ مرا

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١۵۴ - وله در مدح تاج الدین علی سربداری

 

چون سعادت رهنمائی کرد و دولت یاوری

بستم احرام طواف کعبه نیک اختری

حضرت سلطان عالم سایه یزدان که هست

ذره ئی از نور رأیش آفتاب خاوری

تاج شاهان جهان کز بد و فطرت داده اند

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١۶٠ - وله ایضاً

 

منت ایزد را که دولت کرد بازم رهبری

سوی عالی در گهی کز چرخ دارد برتری

درگه والا جلال ملک و دین سردار عهد

یونس طاهر نسب کورا برازد سروری

آن همایون فر که تا آرد سعادتها بدست

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٨۵٨

 

کاشکی با اینهمه محنت که من دارم ز غم

روز آخر خود نکردی با من این بد گوهری

محنت دوران و رنجوری و درد بیکسی

فرقت احباب و تنهائی و غربت بر سری

ابن یمین
 
 
۱
۲
۳
۴
۶
sunny dark_mode