گنجور

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱ - در مدح افتخار دین علی

 

آن خداوندی که طبعش چون بهار آراسته است

سرو بستان سری از جاه او بر خواسته است

از مکاره وز معایب سربسر پیراسته است

دست او از دوستی سائل عدوی خواسته است

روی بخت او همیشه چون مه ناکاسته است

[...]

سوزنی سمرقندی
 

ادیب صابر » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸

 

عید خوبان را چو روی خویشتن آراسته است

راست پنداری ز رویش عید عیدی خواسته است

گر جمال عید، عالم را بیاراید رواست

عید را باری جمال روی او آراسته است

خاک راه از بوی زلفش پر نسیم عنبر است

[...]

ادیب صابر
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۹

 

دلبر سرمست ما یار خوشی نو خاسته است

دل به عشقش از سر هر دو جهان بر خاسته است

آفتاب از شرم رویش رو نهاده بر زمین

مه به عشق ابرویش همچون هلالی کاسته است

زاهدان را زهد بخشیدند و ما را عاشقی

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 
 
sunny dark_mode