گنجور

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۶

 

سر به سر دعویست مردا مرد معنی دار کو

تیزبینی پاکدستی رهبری عمخوار کو

کرد اگر معنیست من معنی همی خواهم ز تو

گفت اگر دعویست با حق مر ترا گفتار کو

باستان دعوی نبود آخر زمان معنی نماند

[...]

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۶۷

 

راه دین پیداست لیکن صادق دین‌دار کو

یک جهان معشوق بینم عاشق غمخوار کو

عالمی پر ذوالخمارست از خمار خواجگی

ای دریغا در جهان یک حیدر کرار کو

دیو مردم بین که خود را چون ملایک ساختند

[...]

سنایی
 

عبدالقادر گیلانی » غزلیات » شمارهٔ ۶۹ - یار کو؟

 

افسر شاهی نخواهم خاک پای یار کو‌؟

بال گو بشکن هما‌، آن سایه دیوار کو‌؟

سرو را گیرم که دارد با قد او نسبتی

آن گل رخساره وآن شیوه رفتار کو‌؟

ور همان گیرم که گل بار آرد و جنبد ز باد

[...]

عبدالقادر گیلانی
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۰۳

 

جسم و جان با خود نخواهم خانه خمار کو

لایق این کفر نادر در جهان زنار کو

هر زمان چون مست گردد از نسیم خمر جان

تا در خمخانه می‌تازد ولیکن بار کو

سوی بی‌گوشی سماع چنگ می‌آید ولیک

[...]

مولانا
 
 
sunny dark_mode