گنجور

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ٩ - وله ایضاً

 

حبذا قصری که دارد پای ثابت اندر آب

سر ز رفعت برکشیده تا باوج آفتاب

آفتاب از عکس جام روشنش بر روزنش

کرد خوش خوش رخ نهان حتی توارت بالحجاب

از خجالت‌ها که می‌یابد ز نقش دلکشش

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١١ - وله ایضاً در مدح امیر ستلمش بیگ

 

دوش این سیمرغ زرین بال یعنی آفتاب

گشت در مغرب نهان حتی توارت بالحجاب

از شفق شد چرخ مینا گون عقیق افشان چنانک

خنجر کیخسرو از خون دل افراسیاب

ارغوان در روضه نیلوفری آمد ببار

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١٢ - ایضاً قصیده در مدح امیر تاج الدین علی سربداری

 

منت ایزد را که دیگر باره بی هیچ انقلاب

بر سر اهل خراسان سایه گسترد آفتاب

تا ابد نتوان ادای شکر این کردن که باز

مسند عزت مشرف شد بشاه کامیاب

خسرو آفاق تاج ملک و دین کز رأی او

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۷

 

بر گل سیراب او بین سنبلی پر پیچ و تاب

شام اگر هرگز ندیدی صبح صادق را نقاب

گرد مشک سوده بر کافور می بیزد بلطف

تا بیکجا می نماید سایه را با آفتاب

سبزه خطش بگرد پسته شکر فشان

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹

 

روی شهر آر ای یارم گر نبودی آفتاب

کی شدی از دیدن او دیده مشتاق آب

چون گشاید از کمین ترک کمان ابرو خدنگ

بر غرض دارد گذر همچون دعای مستجاب

تاب رخسار چو ماه او همی سوزد مرا

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰

 

گر چه با ترکانه چشم مست او دارم عتاب

هست بیحاصل چو خط هندوئی بر سطح آب

در خم چوگان زلف او دل سرگشته را

همچو گوی افتاده بینم دائم اندر تاب تاب

با وجود عقل اگر پیدا بود عشقش رواست

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ١ - در تعریف بهار و مدح تاج الدین علی سربداری

 

آنکه بهر نصرتش دائم بصد گرمی و تاب

خنجر زرین کشد بر روی خصمش آفتاب

طره هندوی شب را از برای رایتش

آسمان پرچم کند بر رمح زرین شهاب

در جهان ازیمن عدلش بر نمیگیرد کسی

[...]

ابن یمین
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۴ - فی مدح السلطان الاعظم الخاقان الاعدل الاکرم سلطان سلاطین العالم علاء الدولة و الدین ابوسعید انار الله برهانه

 

زین سفینه دم زند من عندهُ علم الکتاب

کاب حیوان هست پیش بحر او از خجلت آب

گوئیا هر مطلعش برجیست پر خورشید و ماه

یا نه هر درجی ازو درجیست پر در خوشاب

بحر او بحر المحیط و بیت او بیت الحرام

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۱۷

 

ای لب لعلت ز آب زندگانی برده آب

ناز چشم می پرستت مست و چشمت مست خواب

گر کنم یک شمه در وصف خط سبزت سواد

روی دفتر گردد از نوک قلم پر مشک ناب

در بهشت ار زانک برقع برنیندازی زرخ

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » مدایح و مناقب » شمارهٔ ۴ - فی مدح المخدوم الاعظم السعید الشهید صفی الدین عبدالمومن طاب ثراه

 

پیش از آن کاین خیمه ی پیروزه ی شد زرین طناب

بادبان آتشین زورق پدید آمد از آب

صبح محروری درون گردون کدامش قرصه داد

کز شکوفه طشت سیمین کرد پر صفرای ناب

مشتعل شد آتش گیتی فروز از تیغ کوه

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » مدایح و مناقب » شمارهٔ ۵ - فی مدح الشهریار السعید المغفور جلال الحق و الدین مسعود شاه طاب ثراه

 

ای ز شرم روی چون ماه تو در خوی آفتاب

شمع چون پروانه از مهر رخت در سوز و تاب

ماه را با آفتاب دیده ات دیدن خطا

شمع را پروانه خواندن پیش رخسارت صواب

آفتاب از مهر ماه طلعتت در تاب و تب

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۳

 

برقع از رخ برفکن ای لعبت مشکین نقاب

در دم صبح از شب تاریک بنمای آفتاب

عالم از لعل تو پر شورست و لعلت پر شکر

فتنه از چشم تو بیدارست و چشمت مست خواب

هر سؤالی کان ز دریا می کنم در باب موج

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » شوقیات » شمارهٔ ۱۵

 

ای لب لعلت ز آب زندگانی برده آب

ما ز چشم می پرستت مست و چشمت مست خواب

گر کنم یک شمه در وصف خط سبزت سواد

روی دفتر گردد از نوک قلم پر مشک ناب

در بهشت ار زانک برقع برنیندازی ز رخ

[...]

خواجوی کرمانی
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » بدایع الجمال » ترکیبات » شمارهٔ ۲ - یمدح السلطان الاعظم عصمة الدنیا و الدین دلشاد خاتون طیب الله مرقدها

 

ای درت درالسلام قدسیان من کل باب

تیغ حکمت در جهان سلطنت مالک رقاب

صبح سازد خیمه ی قدر ترا سیمین عمود

مهر تابد خرگاه جاه ترا زرین طناب

آسمان کز هفت کشور بر سر آمد ساختست

[...]

خواجوی کرمانی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱

 

نوبهار و عشق و مستی، خاصه در عهد شباب

می‌کند، بنیاد مستوری مستوران، خراب

غنچه مستور صاحبدل، نمی‌بینی که چون

بشنود، بوی بهار، از پیش بردارد نقاب

بوی عشرت در بهار، از لاله می‌آید که اوست

[...]

سلمان ساوجی
 

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹ - در طلب بخشش از سلطان

 

ای سران ملک را شمشیر تو مالک رقاب!

باغ عدل از جویبار تیغ سبزت خورده آب!

با شکوه کوه حلمت، ابر گریان بر جبال

با وجود جود دستت، برق خندان بر سحاب

می‌خورد تیهو به عهدت طعمه از منقار باز

[...]

سلمان ساوجی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۶۲

 

مطلع انوار حسن است آن رخ چون آفتاب

مطلعی گفتم بدین خوبی که می گوید جواب

کمال خجندی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۶۲

 

در چکان بعنی جوایی گونه بر وجه عتاب

گفت نی ای روشنی والله اعلم بالصواب

کمال خجندی
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۱

 

ای عزیزان تا به کی باشد ز غم حالم خراب

تا به کی باشد دل و جانم چنین در اضطراب

تا به کی جان مرا در آتش هجران نهد

تا به کی باشم ز آب دیدگان در خون ناب

تا به کی از تیغ هجر خود کند ما را زبون

[...]

جهان ملک خاتون
 

حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۲

 

صبح دولت می‌دمد کو جام همچون آفتاب

فرصتی زین به کجا باشد بده جام شراب

خانه بی‌تشویش و ساقی یار و مطرب نکته‌گوی

موسم عیش است و دور ساغر و عهد شباب

از پی تفریح طبع و زیور حسن طرب

[...]

حافظ
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۱۲
sunny dark_mode