گنجور

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۲

 

فکر و غم را سر به جان مردم ناشاد ده

ما به تو شادیم ما را خاطر آزاد ده

هر که را جانان کشد ماتم نمی دارد کسی

دوستان کشته خود را مبارکباد ده

دور ازان در مرده ام کی می کند خاکم قبول

[...]

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۱۲

 

کیست این از روی رعنایی به جولان آمده

کرده بر هرکس نظر بر خویش نازان آمده

در صفا چون صبحدم در تازه رویی چون بهار

صد گلستان سنبل و گل در گریبان آمده

دمبدم می گردد از نظاره عالم محوتر

[...]

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۲۷

 

نیست با مشاطه گلبن طرازم حاجتی

عشق اگر خواهد بروید بر سفالی جنتی

غنچه ام گل در گلو دارد بهارم تازه روست

خنده ای کافیست با غم راز صبح رحمتی

مشتری گوره کن و دلال گو در پا فکن

[...]

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۴۴

 

وقت آن آمد که خرگه با گل سوری زنی

لعبت چینی گزینی جام فغفوری زنی

چهره از لعلی قبایان بدخشانی کنی

باده با فیروزه خطان نشابوری زنی

دست ها در گردن چون رطل مینایی کنی

[...]

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۵۱

 

گه به عشق کاکلت بر سینه سازم سنبلی

گاه سوزم در هوای عارضت بر سر گلی

کوته است ایام گلشن رایگان نتوان نشست

دیدن گل منع اگر باشد نوای بلبلی

دل که آشوبی ندارد چیست؟ کاخ بی‌هوا

[...]

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۵۳

 

گر برون از برقع آن زلف پریشان آمدی

کارهای بی سر و سامان به سامان آمدی

از جمال خود اگر دادی به عالم ذره ای

قسمت هر مور مقدار سلیمان آمدی

گر حجاب کعبه و دیر از میان برداشتی

[...]

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵ - این قصیده در روز فرخ مولود صاحب زاده برخوردار میرزا ایرج بن عبدالرحیم خان و در مدح والده مخدره گفته شده

 

بر زمین آورده رحمت را دعای مستجاب

زاده مه بر دامن صبح سعادت آفتاب

ثانی بلقیس پیمان بسته با جمشید عهد

عیسی مریم برون آورده رخسار از حجاب

کوکبی آورده جای گوهر از دریا صدف

[...]

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹ - این قصیده در مدح ابوالفتح بهادر عبدالرحیم خان گفته شده

 

از سخن چون چاشنی بخشی به خوان تربیت

پر شود از مغز معنی استخوان تربیت

چشمه حیوان شود از طبع خاکستر پدید

گر برانی نام آتش بر زبان تربیت

از نشاط مجلست کان تا ابد فرخنده باد

[...]

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۳ - این قصیده در مرثیه صبیه و برادر دلبند این کمینه گفته شده

 

خون دشت کربلا می جوشد از مژگان من

داغ زهرا تازه شد در کلبه احزان من

چشم غواصم به ساحل گوهری آورده بود

باز واصل شد به دریا گوهر غلطان من

چرخ را بر گوهر من بس که می لرزید دل

[...]

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۱ - یک قصیده

 

ای جلالت خلوت از اغیار تنها ساخته

حکمت تو از کرم دی کار فردا ساخته

پرده از روی صفات ذات خود برداشته

آنچه پنهان بود در علم آشکارا ساخته

عقل کل بگشوده بر خورشید ذاتت روزنی

[...]

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۵ - این قصیده بعد از قصیده سابق در راه مکه مشرفه در وصف همان مقام علیه متبرکه و نعت حضرت رسالت پناه محمد صلی الله علیه و آله و سلم مذیل به مدح عبدالرحیم خان بن بیرام خان گفته شده

 

برنیامد یک عزیز از مصر مردم پروری

پیر شد در چاه صد یوسف ز قحط مشتری

طبع ها مشغول خست پروری گردیده اند

برنمی تابد تمنا را کرم از لاغری

بخت مادرکش تیمم در غریبی کرده است

[...]

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۳ - این ترکیب بند حین وداع و معاودت از مکه معظمه به هندوستان به طرز عرفای موحد در نعت حضرت سید المرسلین مذیل به اسم ابوالفتح بهادر عبدالرحیم خان بن بیرام خان گفته شده

 

شب گلابی بر رخم خوابم ز چشم تر زدند

از سجود درگه عشقم گلی بر سر زدند

اول شب بانگ نوشانوشم از ذرات خاست

که ندای الصلوة آمد همه ساغر زدند

قبله کردم قصد در چشمم در تارسا نمود

[...]

نظیری نیشابوری
 

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۲ - این ترجیع بند در آیین بندی اگره گفته شده

 

زین نگارستان که اهل اگره آیین بسته‌اند

چینیان درهای صورتخانه چین بسته‌اند

دست این صنعت‌نگاران نشکند کز آب و گل

طاق‌ها چون طاق ابروی نگارین بسته‌اند

حجله سور است کار باب سعادت را در او

[...]

نظیری نیشابوری
 
 
۱
۳
۴
۵
sunny dark_mode