گنجور

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۶ - در مدح شاه ابوالخلیل

 

هرکه دائم با نگار خویشتن باشد به هم

دلش ناویزد به درد و جانش ناویزد به غم

پشتش از هجران نباشد چون دو زلف او دو تا

دلش از انده نباشد چون دو چشم او دژم

من بدل کردم بشادی غم بوصل یار خویش

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۲ - در مدح ابوالمعمر

 

آنچه هست اندر دل من نیست کسرا در دل آن

از جفا و جور این نامهربان سنگین دلان

هرکه من با او بسازم گردد او ناسازگار

آنکه من زو مهر جویم گردد او نامهربان

آنکسی کز من بود نازش مرا خواهد نیاز

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۴ - فی المدیحه

 

آن کجا کاوس کرد او نیت جادوستان

وان کجا محمود کرد او نیت هندوستان

از پی پیروزی دین و ز بهر جد خویش

کرد ویران کافران را خان شه کشورستان

خون کافر ریخت چندان کش نیارد کس شمار

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳۸ - در مدح ابوالحسن علی لشگری

 

ای سهی سرو روان از تو بهشت آئین چمن

روی تو ماهست و گرد ماه از انجم انجمن

مشک داری بر شقایق ورد داری بر عقیق

سرو داری بر گل و شمشاد داری بر سمن

از نسیم زلف تو همچون شمن گردد صنم

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۲ - در مدح ابوالمعمر

 

باد نوروزی همی بر گل بدرد پیرهن

لاله را کرد ابر آزاری پر از لؤلؤ دهن

لاله گویی از سرشگ ابر دارد مرسله

ابر بر چرخ از سواد لاله دارد پیرهن

بوستان چون بزمگاه و سرو بن چون نیستان

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۰ - در مدح ابومنصور جستان

 

دل ببرد از من پری روئی گرامی تر ز جان

آنکه بر دیدار او بسته است جان انس و جان

چون بگل آب آرزوی او برآمیزد بدل

چون بچوب آتش هوای او درآویزد بجان

آن چو گلنار بهاری روی او دارد مرا

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۵ - در مدح ابوالحسن علی لشگری

 

غالیه دارد کشیده بر شکفته ارغوان

ارغوان دارد شکفته بر منقش پرنیان

ارغوان هر روزه تازه تر بزیر غالیه

غالیه هر روز خوشبوتر بگرد ارغوان

از جفاجوئی که هست آندلبر ناسازگار

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۶ - در مدح ابومنصور وهسودان

 

گر نگار من دو زلف خویش بسپارد بمن

مشگ سایم من بکیل و غالیه سایم بمن

جان من دائم دژم باشد بسان چشم او

زلف او دائم بخم باشد بسان پشت من

سنبلست آن زلف و یا زان گرد سنبل سنبله

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶۸ - در مدح شاه ابوالحسن علی لشگری

 

گشت گیتی چون بهشت از فر ماه فرودین

بوستان را کرد پر پیرایه های حور عین

بر بهشت بوستان مگزین بهشت آسمان

کان بهشت بر گمانست این بهشت بر یقین

ابر گوئی کرده غارت تخت بزازان هند

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷۶ - در مدح شاه ابوالخلیل جعفر

 

مهر جانان چون روان اندر تن من شد روان

از تنم بیرون نیامد مهر او جز با روان

گر بکشمر بود قبله چند گه سرو سهی

شاید ار من دل نهم جاوید بر سرو روان

کاروان بر کاروان آید ز مهرش بر دلم

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۷۹ - در مدح شاه ابومنصور مملان

 

هرکه را دلبند باشد مهرجوی و مهربان

روز او دائم بود نورزو و عید مهرگان

مهربان دلبر بود خوش گر نباشد ماهروی

چون بود دلبر که باشد ماهروی و مهربان

دل بدلبر دادم و دلبر بسی بهتر ز دل

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹۳ - در مدح شاه ابوالحسن

 

ای شکنج زلف جانان بر پرند ششتری

سایبان آفتابی یا نقاب مشتری

توده توده مشک داری ریخته بر پرنیان

حلقه حلقه زلف داری بافته بر ششتری

گاه بر گلنار تازه شاخهای سنبلی

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۳ - در مدح میر ابوالمعالی شمس الدین

 

بر گل سوری ز مشک تبتی پر چین کنی

تا رخ من همچو زلف خویشتن پرچین کنی

عاشقان را با فرح مجلس بهشت آیین کنی

دشمنان را از سنان بانگ خروش آگین کنی

قامت من چنبری زان قامت سروین کنی

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱ - ترکیب بند

 

نوبهار آمد کز او گیتی جوان گردد همی

روی هامون همچو روی نیکوان گردد همی

تا پدید آمد نشان لاله و شمشاد و گل

آبی و نارنگ و نرگس بی نشان گردد همی

لاله رنگین ز هر جائی پدید آید همی

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۲ - در مدح ابوالحسن علی لشگری

 

باد نوروزی زمین را جامه از دیبا کند

تارش از یاقوت سازد پودش از مینا کند

گلستان را چون یکی بیجاده گون پیدا کند

مرغ دستان سازد ابر شاخ گل شیدا کند

ابر آزادی ز دریا روی در صحرا کند

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۳ - در مدح شاه ابوالخلیل جعفر

 

تا چمن را آسمان با سیب و آبی جفت کرد

بوستان را روزگار از لاله و گل کرد فرد

شاخ چون مینا میان باغ شد چون کهربا

آب چون صندل میان جوی شد چون لاجورد

شب فزود و کاست روز و به نگون و سیب زرد

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۴ - در مدح شاه ابوالخلیل جعفر

 

یافت زی دریا دگر بار ابر گوهر بار بار

باغ و بستان یافت دیگر ز ابر گوهر بار بار

چونکه از باریدنش هر دم زمین خرم شود

بر زمین گوهر ز چشم خویش گوهر بار بار

هرکجا گلزار بود اندر جهان گلزار شد

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۶ - در مدح یمین الدین محمد

 

باغ و بستان را بسعی ابر کرد آباد باد

صد هزاران آفرین حق بر ابر و باد باد

بوستان چون لعبت نوشاد گشت از خرمی

بلبل ناشاد شد زان لعبت نوشاد شاد

عاشقان را از وصال دلبران جان فزای

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴

 

ای همیشه جان بدخواهان فکنده در بلا

بر تو بهروزی و پیروزی همیشه مبتلا

جز بقول نیک ناید هرگز از لفظت نعم

جز بشغل بد نیاید هرگز از قول تو لا

آن مخالف را که گیتی در بلا بود از بدش

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۸

 

سر و بالایی که دارد بر سر گل مشک ناب

آفت دل‌هاست و اندر دیده‌ام چون آفتاب

روی رنگینش چو ماه تافته بالای سرو

زلف مشکینش چو مشک تافته بر ماهتاب

صبر از آن خواهم همی تا عشق او پوشم به صبر

[...]

قطران تبریزی
 
 
۱
۲
۳
۴
sunny dark_mode