گنجور

وطواط » ترجیعات » شمارهٔ ۶ - در مدح ابوالمظفر اتسز

 

جعد تو کفرست و رخسار تو ایمان ، ای پسر

هجر تو در دست و دیدار تو درمان ، ای پسر

مانده از خد تو خیره ماه گردون ، ای نگار

گشته از قد تو طیره سرو بستان ، ای پسر

کارگاهی نیست عشقت را بجز دل ، ای غلام

[...]

وطواط
 

وطواط » ترکیبات » شمارهٔ ۱ - در مدح ملک اتسز

 

ای دو چشم تو بغمزه عالمی بر هم زده

آتش اندر دین و عقل دودهٔ آدم زده

صد هزاران جان فزون از بهر نقش روی تو

بر بساط عشق تو عشاق عالم کم زده

در شب تیره فروغ چهرهٔ چون روز تو

[...]

وطواط
 

وطواط » مقطعات » شمارهٔ ۱۳ - دربارۀ ادیب صابربن اسمعیل ترمذی

 

صابر، ای چون صبر ذات تو گزیده نزد عقل

تا نپنداری که در هجرت دل من صابرست

هست چندان آرزوی تو مرا ، کز وصف آن

هم کتابت عاجزست و هم عبارت قاصرست

عقل من مغلوب و شوق طلعت تو غالبست

[...]

وطواط
 
 
۱
۲
sunny dark_mode