گنجور

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » معمیات » بخش ۵۵ - منصور

 

برنگین خاتم جانست نام آن صنم

ور دهد دستم بکارم در سواد دیده هم

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » معمیات » بخش ۵۶ - مرشد

 

هر که از اهل یقین از جام حیدر گشت مست

مشرک آب کوثر از دست علی طرفی نبست

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » معمیات » بخش ۵۷ - مسکر

 

گر نسیم از طره سنبل بیفشاند غبار

نافه های مشک ریزد در سر زلف نگار

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » معمیات » بخش ۵۸ - محمود

 

آن دهانم برده است از یاد و باز آرد به یاد

باز گردد عمر رفته گرچه بی‌او شد به باد

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » معمیات » بخش ۶۵ - نامی

 

زان پری دیوانگی جز از دل دیوانه نیست

آدمی گر از سر دل بگذرد دیوانه نیست

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » معمیات » بخش ۶۷ - ولی

 

مسند شاهی بود دام ره هر بی‌بصر

میل درویشی نما گردیده‌ای داری به سر

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ اول بنام امیر علیشیر » بخش ۳

 

بسکه بلبل چشم بر روی خوش گل دوخته

لاله وارش چشم پرخون زآتش گل سوخته

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید مصنوع » قصیدهٔ سوم در مدح شاه اسماعیل » بخش ۲

 

دل اگر شیرست از شمشیر عشقت چون گریخت

خوار غمخوارست چون من آبروی از گریه ریخت

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۹۱

 

باشد ای دل همدمان دوست یار خود کنی

تا به دام صحبتش روزی شکار خود کنی

ای که با یاران به عشرت برده‌ای عالم ز یاد

وه چه یاد از عاشق امیدوار خود کنی

آه از آن شادی که ناگه از درم آیی درون

[...]

اهلی شیرازی
 
 
۱
۱۳
۱۴
۱۵
sunny dark_mode