صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۳۷۹
محو کی از صفحه دلها شود آثار من؟
من همان ذوقم که می یابند از افکار من
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۳۸۰
بس که از دوران به سختی بگذرد احوال من
می زند بر سینه سنگ آیینه از تمثال من
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۳۸۱
دارد از سبقت ز چشم بد خطرها جان من
هر که پیش افتد ز من، باشد بلاگردان من
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۳۸۲
از علایق دل ز آب و گل نمی آید برون
پای سرو از گل ز بار دل نمی آید برون
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۳۸۵
خط مشکین را به گرد خال آن مهوش ببین
جنگ موران بر سر آن دانه دلکش ببین
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۳۱
با قد خم گشته روگردان مشو از راه حق
بر در دیگر مزن این حلقه جز درگاه حق
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۳۲
بی فسادی نیست گر رو در صلاح آرند خلق
بهر خواب روز، شب را زنده می دارند خلق
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۳۶
می کند عیب نمایان را هنرپرور کمال
تنگ چشمی می شود در دانه گوهر کمال
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۳۷
روزگاری شد دل افسرده دارم در بغل
جای دل چون لاله خون مرده دارم در بغل
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۳۸
هر که را از سایلان ناشاد می سازد بخیل
در حقیقت بنده ای آزاد می سازد بخیل
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۴۰
تن گران و جان نزار و دل کباب است از طعام
غفلت از خواب است و خواب از آب و آب است از طعام
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۴۱
لازم یکدیگر افتاده است ناکامی و کام
بیشتر از فصل ها در فصل گل باشد زکام
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۴۳
می چکد چون شمع آتش از زبان خامه ام
می کشد بر سیخ مرغ نامه بر را نامه ام
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۴۴
اشک خونین بس که زد جوش از دل دیوانهام
چون نگین هموار شد با فرش، سقف خانهام
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۴۵
ناز آن لبها ز خط از قدردانی می کشم
از سیاهی ناز آب زندگانی می کشم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۴۶
گرچه در راه سخن کرده است از سر پا قلم
سرنیارد کرد از خجلت همان بالا قلم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۴۷
از خموشی ما ز دست هرزه نالان رسته ایم
ما در منزل به روی خود ز بیرون بسته ایم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۴۹
غم به آه از سینه افگار برمی آوریم
ما به نیش عقرب از دل خار برمی آوریم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۵۰
چند دل ز اندیشه بیش و کم روزی خوریم؟
دیگران روزی خورند و ما غم روزی خوریم
صائب تبریزی » دیوان اشعار » مطالع » شمارهٔ ۴۵۱
بر زمین خط از خیال سرو قدی می کشیم
اول مشق جنون ماست، مدی می کشیم