گنجور

صوفی محمد هروی » دیوان اطعمه » بخش ۲۸

 

صبح دولت می دمد بر خیز از خواب ای ندیم

بس که خواهد رفت بر بالای خاک ما نسیم

صوفی محمد هروی
 

صوفی محمد هروی » دیوان اطعمه » بخش ۲۸

 

از صبا اندر مشام جانم آمد این شمیم

بوی جان است این بگو یا نکهت آش حلیم

دوش در قرص قمر می دیدم و در گرده ای

فرق نتوان کرد گویا هست سیبی با دو نیم

علتم را صحن بغرا سازد و آب خنک

[...]

صوفی محمد هروی
 

نظام قاری » دیوان البسه » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۴ - وله ایضا

 

باد گلبوی سحر خوش میوزد خیر ای ندیم

بس که خواهد رفت بر بالای خاک مانسیم

رخت بین بر حمل وخیز از جامه خواب ای سلیم

بس که پوشد خلق بیما سالها دلق سلیم

انکه بر دنیا براه از رخت پا انداز رفت

[...]

نظام قاری
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » تواریخ » شماره ۳۴ - تاریخ وفات لطف الله فخار

 

صد دریغ از خواجه لطف الله فخار آنکه بود

در جوانی پیر ارباب دل از طبع سلیم

همچو یوسف از نظر گم شد نمیدانم کجاست

کز فراق او پدر را شد دل پر خون دو نیم

از ازل لطف خدا همراه بودش تا ابد

[...]

اهلی شیرازی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » ترکیب‌بندها » شمارهٔ ۴ - ترکیب بند در رثاء

 

لجه نسل شریفش داشت یک در یتیم

رفت و در دریای محنت تا ابد کردش سقیم

محتشم کاشانی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۲۱۶

 

کوچه گرد آستین چون اشک حسرت نیستیم

همچو مژگان بر در یک خانه پا افشرده‌ایم

صائب تبریزی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۱۲۵۸

 

در تلافی، میوهٔ شیرین به دامن می‌دهیم

همچو نخل پرثمر، سنگی که بر سر می‌خوریم

صائب تبریزی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۵۷

 

سیدا برخیز از جا چست یکجا چون نسیم

می دهد جوش خلایق مژده از عیش قدیم

می توان چون سرو در صحن مصلا شد مقیم

شد بهشتی عیدگاه از خوبرویان ای کلیم

سیدای نسفی
 

سیدای نسفی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۶۰

 

روزگاری شد که در ویرانه‌ای هستم مقیم

می کنم پیوسته یاد از عهد یاران قدیم

این ندا آمد برون از خاک موسی کلیم

خضر آسودست از تعمیر دیوار یتیم

سیدای نسفی
 

یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحه‌ها » شمارهٔ ۴۵

 

آخر از باد مخالف صرصری دوزخ نسیم

بس عظیم ساختی بی هیچ بیم

یغمای جندقی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۷۴۲

 

شاهد عید از در آمد شد ز دل اندوه بیم

ساقی گل‌چهره کو مطرب کجایی کو ندیم

بعد از این دل مرده نتوان بود کز لطف هوا

مردگان را زنده می‌دارد از این جنبش نسیم

همره ما باش تا بنمایمت دیر مغان

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۷۵۲

 

مردگان را از دم عیسی حیاتی تازه بود

کم ز عیسی نیستی من عظمکی دارم رمیم

هرچه جز عشق است آشفته خطا کردم خطا

غیر مدح مرتضی استغفرالله العظیم

آشفتهٔ شیرازی
 

قاآنی » ترکیب‌بندها » شمارهٔ ۶ - در ستایش پادشاه رضوان آرامگاه محمدشاه غازی طاب‌لله ثراه گوید

 

سیم را از جان شیرین دوستر دارد لئیم

من سرین شاهدانرا دوستر دارم ز سیم

گر سرین و سیم را در مجلسی حاضر کنند

آن نخواهم این بخواهم این ز من آن از لئیم

سیم و مال و گنج و جاهم آرزو نبودکه‌ هست

[...]

قاآنی
 

صامت بروجردی » قصاید » شمارهٔ ۲۷ - در نعمت فخر کائنات و خلاصه موجودات

 

نوبهار است و رسد بر شامه از گلشن شمیم

گشته اموات نبات احیا ز تاثیر نسیم

قامت گیتی ز نو تشریف یحیی‌الارض یافت

همچنان از روح یابد زندگی عظم رمیم

گشت قمری را به شاخ سرو در بستان مقام

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » مختصری از اشعار افصح الشعراء (میرزا حاجب بروجردی) » شمارهٔ ۹ - در تاریخ فوت مرحوم صامت از کلام حاجب بروجردی

 

چون محمدباقر از حکم خداوند حکیم

بر سرش افتاد شوق قرب خلاق رحیم

دید نبود این جهان را جز غم و رنج و تعب

زحمتش بار گران و محنتش دردی الیم

دیده بست از فطرت پست لئیم روزگار

[...]

صامت بروجردی
 

صامت بروجردی » اشعار مصیبت » شمارهٔ ۸ - در مدح حضرت موسی بن جعفر(ع)

 

مصدر صنع ازل دیباچه اصل قدیم

در دریای امامت معنی فرع کریم

رهبر دنیا و دین مجموعه خلق کریم

جنت موعود باقی مخزن علم حکیم

صامت بروجردی
 

ملک‌الشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۳۰ - آش کشک

 

چندکار سخت و مشکل را برایت بشمرم

بشمر ار مشکل‌تر از این پنج داری‌، ای حکیم

اولا از شهر تهران تا لب بحر خزر

کندن از توچال شمران شاهراهی مستقیم

ثانیا ازکوه شمران بی‌وجود تکیه‌گاه

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مستزادها » شام ایران روز باد

 

کاین منم افشرده پا اندر ره صلح و وداد

نیست‌ازمن‌ خوف‌ و بیم

آمدستم تا ببندم ره بر آشوب و فساد

بر طریق مستقیم

اله اله ز آن تطاول‌، اله اله زان عناد

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » آیینۀ عبرت » بخش سوم - از کریم خان زند تا مشروطه

 

گفت عین‌الدوله با سلطان که الملک عقیم

عاقبت رفتند مردم سوی شه عبدالعظیم

ملک‌الشعرا بهار
 
 
۱
۲
sunny dark_mode