انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۰ - در مدح ناصرالدین ابوالفتح طاهر
ای به نسبت با تو هرچه اندر ضمیر آمد حقیر
پایهٔ تست آنکه ناید از بلندی در ضمیر
از وزارت را جلال و آفرینش را کمال
ای جهان را صدر و دین را مجد و دنیا را مجیر
صاحب صاحب نشانی خواجهٔ سلطان نشان
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۳ - در نکوهش دنیا
عرصهای نادلگشا و بقعهای نادلپذیر
قرصهای ناسودمند و شربتی ناسازگار
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۳ - در نکوهش دنیا
ای تو محسود فلک هم آزرا گشتی اسیر
وی تو مسجود ملک هم دیو را گشتی شکار
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۳ - در نکوهش دنیا
خوشدلی خواهی نبینی بر سر چنگال شیر
عافیت جوئی نیابی دربن دندان مار
ادیب صابر » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۶۹
ای وزیر شاه عالم، ای نصیر دین حق
عقل را کلکت نصیر و علم را رایت وزیر
در مثال امر جزمت نصرت اسلام و شرع
در صریر سیر کلکت حرمت تاج و سریر
گر بدیدی حل و عقد و قبض و بسط تو رسول
[...]
ظهیری سمرقندی » سندبادنامه » بخش ۱ - بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین
شکل درگاه رفیعش را دعا کرد آسمان
شکل او شد افضل الاشکال و هو المستدیر
رنگ رخسار ضمیرش را ثنا گفت آسمان
لون او شد احسن الالوان و هو المستنیر
امامی هروی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۱ - در مدح فخرالملک
دوش چون برزد سر از جیب افق بدر منیر
زورق زرین شتابان گشت در دریای قیر
زورقی از نور و دریائی ز ظلمت، همچنانک
رای دستور آورد بدخواه جاهش در ضمیر
دامن دریا، از آن دریا، چو دریا، پرگهر
[...]
عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۸
ای امید جان، عنایت از عراقی وامگیر
چاره ساز آن را که از تو نیستش یک دم گزیر
مانده در تیه فراقم، رهنمایا، ره نمای
غرقهٔ دریای هجرم، دستگیرا، دست گیر
در دل زارم نظر کن، کز غمت آمد به جان
[...]
عراقی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۲ - در نعت رسول اکرم (ص)
راه باریک است و شب تاریک و مرکب لنگ و پیر
ای سعادت رخ نمای و ای عنایت دست گیر
تا قدم زین وحشت آباد عدم بیرون نهم
ز آن سرای راحتآباد قدم جویم نصیر
جذبهای، تا بر کشم جان را ز قعر چاه تن
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۶۹
در سماع عاشقان زد فر و تابش بر اثیر
گر سماع منکران اندر نگیرد گو مگیر
قسمت حقست قومی در میان آفتاب
پای کوبانند و قومی در میان زمهریر
قسمت حقست قومی در میان آب شور
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۷۱
معده را پر کردهای دوش از خمیر و از فطیر
خواب آمد چشم پر شد کنچ میجستی بگیر
بعد پرخوردن چه آید خواب غفلت یا حدث
یار بادنجان چه باشد سرکه باشد یا که سیر
سوز اگر از روح خواهی خواجه کم کن لقمه را
[...]
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۸
فتنهام بر زلف و بالای تو ای بدر منیر
قامت است آن یا قیامت عنبر است آن یا عبیر
گم شدم در راه سودا رهنمایا ره نمای
شخصم از پای اندر آمد دستگیرا دست گیر
گر ز پیش خود برانی چون سگ از مسجد مرا
[...]
اوحدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰۱
شهر بگرفت آن کمان ابرو به بالای چو تیر
خسروان را جای تشویشست ازان اقلیم گیر
بردمش پیش امیری، تا بخواهم داد ازو
چون بدید او را، ز من آشفته دلتر شد امیر
هر دبیری را که فرمایم نبشتن نامهای
[...]
ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ٨٨ - قصیده فی التوحید و الزهد و نعت الرسول صلی الله علیه و سلم
موسم پیری رسید ایدل جوانی ترک گیر
ز آنکه نالایق بود کار جوان از مرد پیر
هر چه آن در تیرگی شام دستت میدهد
می نشاید کرد چون روشن شود صبح منیر
بگذر از کار جهان اکنون که داری اختیار
[...]
ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ٣٩٨
ای نسیم صبحدم ز آنجا که لطف تست خیز
رنجه شو بگذر بدر گاه شه گردون سریر
تاج ملک و دین علی کز بدو فطرت آمدست
همدمش بخت جوان و رهنمایش رأی پیر
خسرو جمشید فر شاهی که از آغاز کار
[...]
ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴١٧
حضرت اصحاب دنیا را مثالی گفته اند
عرضه دارم گرچه بعضی را نیاید دلپذیر
نسبتش با مستراحی کرده اند از بهر آنک
باشد از بهر قضای حاجت از وی ناگزیر
لیک چون حاجت برآمد زود از آنجا در روند
[...]
ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۴۵٣
من نیم در بند افزونی طلب کردن ولی
رأی شه داند که باشد از کفافی ناگزیر
چون ترا بر مرد خواهد داد ایزد دسترس
پایمردی کن بلطف ابن یمین را دستگیر
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » قصاید » شمارهٔ ۲۲ - فی مدح الصاحب السعید بهاء الدولة و الدین الیزدی طاب ثراه و یصف القلم
قمری قاری نگر بگرفته در منقار قیر
بی تکلم در کلام و بی ترنم در صفیر
مرغ جمشیدست و چونجمشید بازرین سلب
مار ضحاکست و چون ضحاک بر سیمین سریر
مرغ خوانندش چو باشد زر جهانی را نوا
[...]
خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » ترکیبات » شمارهٔ ۱۱ - فی مدح الامیر الاعظم مظفر الدنیا و الدین صادون بیک طاب ثراه
چون پدید آمد ز زیر هفت چرخ مستدیر
طلعت سلطان زرین تاج زنگاری سریر
از فراز سبز خنگ چرخ بر خاک اوفتاد
وز تواضع بوسه زد بر نعل یکران امیر
آن زمین حلم فلک سرعت که هست از مهر کین
[...]
سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۰۶
ای شهنشاهی که از بهر صلاح مملکت
آهنیت خود تاج سر شد و مرکب سریر
در جهانداری نظیرت دیده گردون ندید
در جهانداری همه چیزت مهیا جز نظیر
باغ دولت آب فتح از حد تیغت میخورد
[...]