گنجور

هلالی جغتایی » غزلیات » شمارهٔ ۴۱۳

 

ای که در عاشق‌کشی هر لحظه صد خون می‌کنی

آه! اگر عاشق نماند بعد ازین چون می‌کنی؟

گرچه دایم بر اسیران جور می‌کردی ولی

پیش ازین هرگز نکردی آنچه اکنون می‌کنی

وعده فرمودی که: سویت بگذرم، تا خیر چیست؟

[...]

هلالی جغتایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش دوم - قسمت اول

 

گر زبیرحمی مرا از شهر بیرون می کنی

دل که در کوی تو میماند به آن چون میکنی؟

شیخ بهایی
 

شیخ بهایی » کشکول » دفتر چهارم - قسمت دوم » بخش دوم - قسمت اول

 

گر زبیرحمی مرا از شهر بیرون می کنی

دل که در کوی تو میماند به آن چون میکنی؟

شیخ بهایی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۸۳

 

در دلی اما به قصد اشکم افسون می‌کنی

سر ز جیب صد هزار آیینه بیرون می‌کنی

جز تغافلهای نازت دستگاه ناله چیست

مصرع چندی‌ که من دارم تو موزون می‌کنی

با حنا ربطی ندارد اشک استغنای ناز

[...]

بیدل دهلوی
 
 
sunny dark_mode