گنجور

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۲۶

 

تا به خط از زلف کار دل فتاد آسوده شد

راهرو آسوده گردد راه چون پیموده شد

چهره خندان او تا در گلستان جلوه کرد

بلبلان را در نظر گل چهره نگشوده شد

صحبت زاهد مرا خاموش کرد از حرف عشق

[...]

صائب تبریزی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۰

 

خویش را از دست دادم روی او بنموده شد

شد مرا نابوده بوده، بوده‌ام نابوده شد

هم تو راهی هم تو ره رو خویش را طی کن برس

آن رسد در حق که او از خویشتن آسوده شد

کام عمر آن یافت کاندر راه طاعت صرف کرد

[...]

فیض کاشانی
 

فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲۱

 

مرد آن باشد که چون او را رهی بنموده شد

در همان ساعت بیای همتش پیموده شد

مرد آن باشد که چشم و گوش و دست و پای او

جمله در راه خدا بهر خدا فرسوده شد

مرد آن باشد که دنیای دنی را چون شناخت

[...]

فیض کاشانی
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » آیینۀ عبرت » بخش دوم - از اتابکان فارس تا نادرشاه افشار

 

حاصل ترکان و افغانان از او بدروده شد

هم به ملک شه هراه و قندهار افزوده شد

ملک‌الشعرا بهار
 
 
sunny dark_mode