گنجور

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱۵ - در مدح اقضی القضاة رکن الدین صاعد

 

از شعاع تیغ هر ساعت جهانی سوختند

وز تف شمشیر هر دم آتشی افروختند

قبة الاسلام را هم عزت اسلام را

بی تهاون روز می کندند و شب میسوختند

می بریدند از سر شمشیر حلق یکدگر

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

نجم‌الدین رازی » مرصاد العباد من المبدأ الی المعاد » باب سیم » فصل بیستم

 

هر کرا این عشقبازی در ازل آموختند

تا ابد در جان او شمعی ز عشق افروختند

و آن دلی را کز برای وصل او پرداختند

همچو بازش از دو عالم دیده‌ها بردوختند

پس درین منزل چگونه تاب هجر آرند باز

[...]

نجم‌الدین رازی
 

نجم‌الدین رازی » مجموعهٔ اشعار » سایر اشعار » شمارهٔ ۱۲

 

هر که را این عشقبازی در ازل آموختند

تا ابد در جان او شمعی ز عشق افروختند

و آن دلی را کز برای وصل او پرداختند

همچو بازش از دو عالم دیده ها بردوختند

پس درین منزل چگونه تاب هجر آرند باز

[...]

نجم‌الدین رازی
 

شاه نعمت‌الله ولی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۸۳

 

آتشی از عشق او در بزم ما افروختند

عود جانان ، عاشقان در مجمر دل سوختند

پیر رندانیم و سرمستیم در کوی مغان

نوجوانان جهان رندی ز ما آموختند

وصله ای از خرقهٔ پشمینهٔ ما یافتند

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » اشعار ترکیبی » شمارهٔ ۱ - ترکیب بند در نعت حضرت رسالت و ایمه اثنا عشر

 

گر حسین تشنه لب را جان ز محنت سوختند

ماند ازو شمعی که صد عالم چراغ افروختند

اهلی شیرازی
 

اسیری لاهیجی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۳

 

عاشقان در آتش عشق تو خود را سوختند

تا کماهی سر عشق و عاشقی آموختند

آن زمان کز بهر هر کس خلعتی تعیین شد

برقد من جامه رندی از آن دم دوختند

سوخت یاد غیر و یادت مونس جانم بماند

[...]

اسیری لاهیجی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۷

 

می پرستان چهره ها از تاب می افروختند

بهر روز حشر، رنگ خجلتی اندوختند

در مآل خویش، یکدم فکر نتوانند کرد

بسکه میخواران دماغ از آتش می سوختند

دامن دل را، بگل میخ خیال سیم و زر

[...]

واعظ قزوینی