×
قطران تبریزی » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۴
ای همیشه جان بدخواهان فکنده در بلا
بر تو بهروزی و پیروزی همیشه مبتلا
جز بقول نیک ناید هرگز از لفظت نعم
جز بشغل بد نیاید هرگز از قول تو لا
آن مخالف را که گیتی در بلا بود از بدش
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۲
دولتی همسایه شد همسایگان را الصلا
زین سپس باخود نماند بوالعلی و بوالعلا
عاقبت از مشرق جان تیغ زد چون آفتاب
آن که جان میجست او را در خلا و در ملا
آن ز دور آتش نَماید چون رَوی نوری بوَد
[...]
مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۲
دولتی همسایه شد همسایگان را الصلا
زین سپس باخود نماند بوالعلی و بوالعلا
حافظ » اشعار منتسب » شمارهٔ ۴۲
تا جمالت عاشقان را زد به وصل خود صلا
جان و دل افتاده اندر زلف و خالت در بلا
آنچه جان عاشقان از دست هجرت مىکشد
کس ندیده در جهان جز کشتگان کربلا
ترک ما گر مىکند رندى و مستى جان من
[...]
یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحهها » شمارهٔ ۷۹
تشنه لب کیست خدایا که ز فردوس علا
به سوی کرب و بلا