گنجور

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۷

 

ناگهان از در درآمد آن بت سرمست ما

یک نظر بر ما فکند و دل ببرد از دست ما

گفتم از چنگش برون آرم دل گمگشته را

لیک شست زلف آن دلخواه شد پابست ما

گرنه چون سوسن شدم آزاد در بستان عشق

[...]

جهان ملک خاتون
 
 
sunny dark_mode