گنجور

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۰ - در ستایش مظفر الدین قزل ارسلان ایلدگز

 

صبح خیزان کز دو عالم خلوتی برساختند

مجلسی بر یاد عید از خلد خوش تر ساختند

هاتف خم خانه داد آواز کای جمع الصبوح

پاسخش را آب لعل و کشتی زر ساختند

رسم جور از ساقی منصف به نصفی خواستند

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۱ - مطلع دوم

 

دوش چون خورشید را مصروع خاور ساختند

ماه نو را چون حمایل چفته پیکر ساختند

قرص خور مصروع از آن شد کز حمایل باز ماند

کآن حمایل هم برای قرصهٔ خور ساختند

گوشهٔ جام شکسته سوی خاور شد پدید

[...]

خاقانی
 

خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۲ - مطلع سوم

 

طره مفشان کز هلالت عید جان برساختند

طیره منشین کز جمالت عید لشکر ساختند

ماه نو دیدی لبت بین، رشتهٔ جانم نگر

کاین سه را از بس که باریکند همبر ساختند

پیش بالایت به بالایت فرو ریزم گهر

[...]

خاقانی
 
 
sunny dark_mode