وطواط » قصاید » شمارهٔ ۳ - در مدح علاء الدوله ابوالمظفر نصرة الدین اتسز و لزوم آسمان و زمین در هر بیتی
ای زمین را از رخت ، چون آسمان ، فرو بها
بوسه ای را از لبت ملک زمین زیبد بها
یک زمان دو زلف را زان روی چون مه دور کن
تا زمین را بیش گردد ز آسمان فرو بها
گر زمانی چون زمین نزدیک من گیرد قرار
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱ - توصیف ربیع و مدح وزیر عاد جلال الدین
باز طفلان چمن را حله می بافد صبا
نو عروسان طبیعت یافتند از نم نما
نقشبندان ربیعی خامه ها برداشتند
می نگارند از ریاحین هر یکی نقشی جدا
یوسف گل برقع از پیش دو عارض بر گرفت
[...]
جمالالدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶ - در تهنیت بازگشت رکن الدین صاعد از حج
ای زده لبیک شوق از غایت صدق و صفا
بسته احرام وفا در عالم خوف ورجا
ای زنقص نقض فارغ حکم تو گاه نفاذ
وی زننک فسخ ایمن عزم تو وقت مضا
ای چو ابراهیم آزر کرده فرزندی فدی
[...]
مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲
تا تو از هستی خود، خود را نگردانی جدا
هودج جان چون نهی در بارگاه کبریا
درکش انگشت از نمکدان جهان تا چون نمک
کم شوی از پختگان آتش وحدت جدا
کاسه ها کرده ست بر خوان امید اما تهیست
[...]
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل سوم » ابیات » بخش ۵
هرکسی محراب کردست آفتاب وسنگ و چوب
من کنون محراب کردم آن نگارین روی را
محمد بن منور » اسرار التوحید » باب دوم - در وسط حالت شیخ » فصل سوم » ابیات » بخش ۵
در شب تاریک برداری نقاب از روی خویش
مرد نابینا ببیند باز یابد راه را
میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۲- سورة البقره » بخش ۱۰۵ - ۳۲ - النوبة الثالثة
با تو در فقر و یتیمی ما چه کردیم از کرم
تو همان کن ای کریم از خلق خود با خلق ما
مادری کن مر یتیمان را بپرورشان بلطف
خواجگی کن سائلان را طمعشان گردان وفا
میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۲- سورة البقره » بخش ۱۲۹ - ۴۰ - النوبة الثالثة
با تو در فقر و یتیمی ما چه کردیم از کرم
تو همان کن ای کریم از خلق خود بر خلق ما
ای یتیمی دیده اکنون با یتیمان لطف کن
ای غریبی کرده اکنون با غریبان کن سخا
میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۳- سورة آل عمران- مدنیة » ۳۲ - النوبة الثالثة
ماه را آن جاه نبود کو ترا گوید که چون؟
زهره را آن زهره نبود کو ترا گوید چرا؟
نی خدا از چاه جاه حاسدان از روی فضل
بر کشید و بر نشاندت بر بساط کبریا؟
میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۶- سورة الانعام » ۱۴ - النوبة الثالثة
ای یتیمی کرده اکنون با یتیمان کن تو لطف
ای غریبی کرده اکنون با غریبان کن سخا
با تو در فقر و یتیمی ما چه کردیم از کرم
تو همان کن ای کریم از خلق خود با خلق ما
مادری کن مر یتیمان را بپرورشان بلطف
[...]
میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۱۲- سورة یوسف- مکیة » ۹ - النوبة الثالثة
مادری کن مر یتیمان را بپرورشان بلطف
خواجگی کن سائلان را طمعشان گردان وفا
با تو در فقر و غریبی ما چه کردیم از کرم
تو همان کن ای کریم از خلق خود بر خلق ما
میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۳۶- سورة یس - مکیة » ۴ - اگر کسى خواهد که او را بسطى باشد در سخن از روى وعظ و تذکیر درین سورة یس مفرد جمعى کردهام آن را تحصیل کند که تفسیر بیش ازین احتمال نکند و نسق تفسیر بگذاشتن شرط نیست، النوبة الثالثة
ای محمد اینجهانی و ان جهانی نیستی
لا جرم اینجا نداری صدر و آنجا متّکا
هر کجا گام تو آمد افتخار آرد زمین
هر کجا گام تو آمد انقیاد آرد سما
و الضّحی میخوان و میدان قصد آن چندان حسود
[...]
میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۶۲- سورة الجمعة- مدنیة » النوبة الثالثة
جان پاکان گرسنه عدل تو بود از دیر باز
سفره اندر سد ره بنهادی و در دادی صلا
ای یتیمی دیده اکنون با یتیمان لطف کن
و ای غریبی کرده اکنون با غریبان کن سخا.
میبدی » کشف الاسرار و عدة الابرار » ۶۵- سورة الطلاق- مدنیة » النوبة الثالثة
نیکو سخنی که آن عزیزی در نظم آورده و گفته:
نی تو درّی بودی اندر بحر جسمانی یتیم؟
دیو را دیوی فروریزد همی در عهد تو
آدمی را خاصه با عشق تو کی ماند جفا؟
خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱ - در یکتاپرستی و ستایش حضرت خاتم الانبیاء
جوشن صورت برون کن در صف مردان درآ
دل طلب کز دار ملک دل توان شد پادشا
تا تو خود را پای بستی باد داری در دو دست
خاک بر خود پاش کز خود هیچ نگشاید تو را
با تو قرب قاب قوسین آنگه افتد عشق را
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲ - مطلع دوم
کار من بالا نمیگیرد در این شیب بلا
در مضیق حادثاتم بستهٔ بند عنا
میکنم جهدی کزین خضرای خذلان بر پرم
حبذا روزی که این توفیق یابم حبذا
صبح آخر دیدهٔ بختم چنان شد پرده در
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷ - در مباهات و نکوهش حسودان
نیست اقلیم سخن را بهتر از من پادشا
در جهان، ملک سخنراندن مسلّم شد مرا
مریم بکر معانی را منم روح القدس
عالم ذکر معالی را منم، فرمانروا
شهطغان عقل را نایب منم، نعم الوکیل
[...]
خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹ - این قصیدهٔ را ارتجالا در مدح شروان شاه منوچهر و صفت شکارگاه او و بنای بند باقلانی سروده است
از سر زلف تو بوئی سر به مهر آمد به ما
جان به استقبال شد کای مهد جانها تا کجا
این چه موکب بود یارب کاندر آمد شادمان
بارگیرش صبح دم بود و جنیبت کش صبا
در میان جان فروشد بر در دل حلقه زد
[...]
اثیر اخسیکتی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶ - مدح
مرزبان خطه ی اول فلک معزول باد
حاش لله گر برین در گه ندارد انتما
منشی دیوان ثانی چاکر طغرای توست
بر فلک زان خامه و خطش روان است و روا
مطرب عشرت گه ثالت نشیند توبه کار
[...]
اوحدالدین کرمانی » دیوان رباعیات » اشعار و قطعات پراکندهٔ دیگر » شمارهٔ ۱ - نسخهٔ معجون اُسقُف
تربد فلفل سیاه قاقله سمقونیا
گیر یک مثقال از هر یک اگر سازی دوا
نیمهٔ مثقال بسباسه بیاور زنجبیل
با قرنفل دارچینی آنگه جوز بوزا
از شکر ربع وقیّه جمع کن با این همه
[...]