گنجور

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۴۷

 

بر تپیدنهای دل هم دیده‌ای واکردنی‌ست

رقص بسمل عالمی دارد تماشاکردنی‌ست

یا به خود آتش توان زد یا دلی بایدگداخت

گر دماغ عشق باشد اینقدرهاکردنی‌ست

از ورق‌گردانی شام و سحر غافل مباش

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۴۸

 

چون سحر طومارچاک سینه‌ام واکردنی‌ست

آرزو مستوریی داردکه رسواکردنی‌ست

چون حبابم داغ دارد حیرت تکلیف شوق

دیده محروم نگاه و سیر دریاکردنی‌ست

از نفس دزدیدن بوی‌گلم غافل مباش

[...]

بیدل دهلوی
 
 
sunny dark_mode