گنجور

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۴ - در مدح شیخ حسن نویان

 

منت ایزد را که ذات خسرو گیتی پناه

در پناه صحت است از فیبض الطاف اله

منت ایزد در آ که شد بر آسمان سلطنت

از خسوف عقده ی ایام ایمن ماه جاه

احمد عیسی نفس ایمن شد از تشویش غار

[...]

سلمان ساوجی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۲

 

ای بگرد خرمن تو خوشه چین خورشید و ماه

ماه با روی تو نبود در محل اشتباه

پادشاه ملک حسنی کس چنین ملکی نداشت

زابتدای دور عالم تا بوقت پادشاه

بی شعاع روی تو با سایه هستی خود

[...]

سیف فرغانی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۷۳

 

ای که اندر چشم مستت فتنه دارد خوابگاه

دل بزلفت داده ام کز فتنه باشد در پناه

یکنفر از خیل تست این آفتاب تیغ زن

یک سوار از موکب تو این مه انجم سپاه

با جمالت یک جهان اسپید روی حسن را

[...]

سیف فرغانی
 

عبید زاکانی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۸ - در وصف بارگاه شیخ ابواسحق و ستایش او

 

گوئیا خلد برینست این همایون بارگاه

یا حریم کعبه یا فردوس یا ایوان شاه

پیشگاه حضرتش گردنکشانرا بوسه جای

بر غبار آستانش پادشاهان را جباه

چون ستاره در شعاع شمس پنهان میشود

[...]

عبید زاکانی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۹۴۴

 

زاد راه عاشقان اشک است و روی زرد و آه

راه ازین گونه است بسم الله که دارم عزم راه

مهر او دعوی کتی آواز ثریا بگذاران

نشنود قول تو کس تا نگذارانی این گواه

دی نظر می کردم آن روی و ازین به دولتی

[...]

کمال خجندی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۹۴۵

 

زیر پا از زلف مشکین گه گهی میکن نگاه

تا ببینی از تو مسکینان بسی بر خاک راه

شوق آن روی چو آتش گر گنه گیرند و جرم

من سزای آتشم چون بیشتر دارم گناه

بر دو عارضی چون کشید آن طرفه خطها در دو روز

[...]

کمال خجندی
 

حافظ » قطعات » قطعه شمارهٔ ۲۶

 

ساقیا پیمانه پر کن زانکه صاحب مجلست

آرزو می‌بخشد و اسرار می‌دارد نگاه

جنّت نقد است اینجا عیش و عشرت تازه کن

زانکه در جنّت خدا بر بنده ننویسد گناه

دوستداران دوستکامند و حریفان باادب

[...]

حافظ
 

شاه نعمت‌الله ولی » قطعات » قطعهٔ شمارهٔ ۱۲۰

 

ای که می‌پوشی لباس اهل دل یک ره بدان

کز ره معنی ده و دو ترک دارد تاج شاه

ترک بخل و ترک بغض و ترک قهر و ترک کین

ترک خود بینی و ترک عیب کن بی‌اشتباه

ترک نخوت ترک شهوت ترک آزار کسان

[...]

شاه نعمت‌الله ولی
 

شمس مغربی » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۸

 

آن که خود را مینماید در رخ خوبان چو ماه

میکند از دیده عشاق در خوبان نگاه

وانکه حسنش را بود از روی هر مرد ظهور

هست عشقش را دل عشاق مسکین جلوه گاه

عشقش از معشوق بر عاشق کند آغاز جور

[...]

شمس مغربی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۸۳۸

 

آب چشمم تا به ماهی رفت و آهم تا به ماه

هست بر درد دل من ماه تا ماهی گواه

شد معلم پیر در تعلیم خلق اما چه سود

چون ندارد ابجد عشقت درست آن طفل راه

بعد ایامی که می بینم رخت پیش نظر

[...]

جامی
 

جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » قصاید » شمارهٔ ۱۳

 

گر به گستاخی گرفتم بر زبان اوصاف شاه

حکم المأمور معذور مرا بس عذر خواه

جامی
 

کوهی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۵

 

آفتاب لایزال است او و عالم همچو ماه

هست او شاه حقیقت کوهیا شام گواه

هر دو عالم سایه زلفین عنبر سای او

روی آن خورشید باشد آفتاب ملک و جاه

آه از این خورشید کز جان می کند روشن طلوع

[...]

کوهی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات از رسالهٔ جلالیه » شمارهٔ ۵۴

 

گرچه دیدم بر عذار عصمتت خال گناه

چشم از رویت نبستم روی چشم من سیاه

کم نگه کردم که رویت را ندیدم سوی غیر

غیرتم بنگر که دیگر می‌کنم سویت نگاه

مدعی سررشتهٔ وصلت به چنگ آورده است

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳۱

 

امشب اندر بزم آن پرهیز فرما پادشاه

دیده را ضبط نگه کار است و دل را ضبط آه

از برای یک نگه بر روی آن عابد فریب

می‌توان رفتن به زیر بار یک عالم گناه

بسته چشم آن بت ز من اما کجا آن شوخ چشم

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۳۳

 

از نسیم آن خطم در حیرت از صنع اله

کز گل انسان برآورد این عبیرافشان گیاه

شوق بر صبر این سپه بگماشتی گر داشتی

او عنان عشوهٔ خود من عنان دل نگاه

چون به دل بردن درآید دلبر سیمین بدن

[...]

محتشم کاشانی
 

محتشم کاشانی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۷۳ - در مدح شاه سلطان محمدبن شاه طهماسب صفوی انارالله برهانه

 

یارب از عزالهی قرنها دارد نگاه

جای شاهان جهان سلطان محمد پادشاه

صاحب عادل دل دین پرور دارا سپه

مالک دریا کف فرمان ده عالم پناه

حامی شرع معلی ملجاء دین نبی

[...]

محتشم کاشانی
 

وحشی بافقی » گزیدهٔ اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۶۶

 

لاله‌اش از سیلیت نیلوفری شد آه آه

ای معلم شرم از آن رویت نشد رویت سیاه

ای معلم ، ای خدا ناترس، ای بیدادگر

من گرفتم دارد او همسنگ حسن خود گناه

کرد رویت سد نگاه جان فزا ازبهر عذر

[...]

وحشی بافقی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
sunny dark_mode