گنجور

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۳۶۶

 

باد نوروزی همه کلّه زند در بوستان

ابر نیسانی همی بر گل شود لؤلؤفشان

از جواهر گنج یاقوت است گویی میوه‌دار

وز طرایف کَرْخِ بغدادست گویی بوستان

راغ شد چون ششتری و باغ شد چون مشتری

[...]

امیر معزی
 

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۳۶۸

 

چون نماز شام پروین نور زد بر آسمان

ساربان از بهر رفتن بانگ زد بر کاروان

نقطهٔ خاکی گرفته دست موسی برکنار

در کشیده سامری پرگار گرد آسمان

اختران و ماه پیدا گشته بر چرخ بلند

[...]

امیر معزی
 

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۳۶۹

 

کیمیا دارد مگر با خویشتن باد خزان

ور ندارد چون همی زرین کند برگ رزان

اصل رنگ آمیختن دارد مگر باد خریف

ور ندارد چون همی سازد زمینا زعفران

آمد آن فصلی که نصرانی سَلب گردد هوا

[...]

امیر معزی
 

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۳۷۱

 

آنچه من بر چهره دارم یار دارد در میان

وآنچه من در دیده دارم دوست دارد در دهان

چهرهٔ من با میانش‌ گشت پنداری قرین

دیدهٔ من با دهانش کرد پنداری قران

گر تو را باور نیاید کاو دهان دارد چنین

[...]

امیر معزی
 

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۳۷۹

 

بوستان شد زرد روی از وصل باد مهرگان

چون دم دلدادگان از هجر یار مهربان

هجر یار مهربان گر چهره را زردی دهد

بوستان را داد زردی وصل باد مهرگان

در هوا و بر چمن پوشید سنجاب و نسیج

[...]

امیر معزی
 

امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۳۸۲

 

ماهرویا روی در اقبال دارد بوستان

هرکه را اقبال خواهد می خورد با دوستان

می خور اندر بوستان با دوستان هنگام‌گل

خوش بود هنگام گل با دوستان در بوستان

ارغوان و گل همی از پرده بنمایند روی

[...]

امیر معزی
 

سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۹۷

 

عاشقی گر خواهد از دیدار معشوقی نشان

گر نشان خواهی در آنجا جان و دل بیرون نشان

چون مجرد گشتی و تسلیم کردستی تو دل

بی گمان آنگه تو از معشوق خود یابی نشان

چون ز خود بی‌خود شدی معشوق خود را یافتی

[...]

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۳۵ - در مدح خواجه علاء الدین ابویعقوب یوسف بن احمد حدادی شالنکی غزنوی و ابوالمعالی احمدبن یوسف

 

ای ز راه لطف و رحمت متصل با عقل و جان

وی به عمل و قدر و قدرت برتر از کون و مکان

هر کجا مهر تو آید رخت بربندد خرد

هر کجا قهر تو آید کیسه بگشاید روان

ای به پیش صدر حکمت سرفرازان سرنگون

[...]

سنایی
 

سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۰

 

ای سنایی ز آستان نتوان شدن بر آسمان

زان که روحانی رود بر آسمان از آستان

هر که چون نمرود با صندوق و با کرکس رود

خیره باز آید نگون نمرودوار از آسمان

با کمان و تیر چون نمرود بر گردون مشو

[...]

سنایی
 

وطواط » قصاید » شمارهٔ ۱۵۷ - در مدح اتسز

 

ای خلایق را پناه و ای شرایع را امان

خسروان را مقتدایی، خسروی را قهرمان

کشور اقبال را چون تو نبوده پادشاه

لشکر اسلام را چون تو نبوده پهلوان

در ضلال جای تو آسایشی دارد بشر

[...]

وطواط
 

سوزنی سمرقندی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۴۶ - در مدح تاج الدین محمود

 

آب گل برد آنکه دارد آتش عنبر دخان

خاک از آتش گلشن و باد از دخان عنبر فشان

گلشن عنبرفشان از باد و خاک آسان کند

آنکه آب گل برد از آتش عنبر دخان

باد پیمودم که دارم آبروئی نزد دوست

[...]

سوزنی سمرقندی
 

عین‌القضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل سابع - حقیقت روح و دل

 

ای دریغا جان قدسی در درون دو جهان

کس ندیدستش عیان و کس ندادستش نشان

گر کسی گوید که دیدم در مکان و لامکان

بر درخت غیرتش آویخته شد پیش از آن

عین‌القضات همدانی
 

عین‌القضات همدانی » تمهیدات » تمهید اصل عاشر - اصل و حقیقت آسمان و زمین نور محمد ص و ابلیس آمد

 

عشق پوشیده است و هرگز کس ندیدستش عیان

لافهای بیهده تا کی زنند این عاشقان

هر کسی در قدر خود لافی و وصفی میزنند

عشق او پاکست و صافی از چنین و از چنان

عین‌القضات همدانی
 

انوری » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۴۷ - مدح یکی از اقوام پادشاه کند

 

ای به نیک اختر شده هم سلف سلطان جهان

از وفاق تست اکنون خلق عالم شادمان

حور و غلمان بر مبارک عقد تو گاه نثار

تحفها برده ز شادی یکدگر را در جنان

عقد تو گشتست عقد مملکت را واسطه

[...]

انوری
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۹ - در مدح امام العالم اقضی القضاه رکن الدین

 

ای گذشته پایه قدرت زهفتم آسمان

وی رسیده صیت انصافت باقطار جهان

صدر عالم رکندین اقضی القضاة شرق و غرب

کز وجود تست تازه عدل را جان و روان

سورت جود بنانت آیتی از فیض حق

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲۱ - در مدح خواجه رکن الدین صاعد

 

ای نهاده گوشه مسند بر اوج آسمان

وی گذشته پایه جاهت ز اطلاق مکان

ای طنین کوس فتح تو در اطراف زمین

وی صدای صیت عدل تو در اقطار جهان

صدر عالم کندین اقضی القضاة شرق و غرب

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » مقطعات » شمارهٔ ۱۲۸ - خاطر وقاد

 

خاطری دارم چنان وقاد وتیز و تند رو

کز ضمیر غیب اگر خواهی ترا بدهد نشان

هر چه من در عمرها او را ودیعت داده ام

همچنان چون باز خواهم پیشم آرد در زمان

جزیکی چیزیست کالبته در آن منکر بود

[...]

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

جمال‌الدین عبدالرزاق » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۹ - در مدح رکن الدین

 

پادشاه بخت و دانش رکن دین صدر جهان

آفتاب سایه گستر خواجه سلطان نشان

جمال‌الدین عبدالرزاق
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۶۸

 

جنت دنیاست عرض این همایون بارگاه

راحت جاوید را در ساحت او خانمان

دل گواهی می دهد کاین کعبه اقبال را

کرد معمار فلک دایم به معموری ضمان

پیش آن ایوان اگر تقدیر، دستوری دهد

[...]

مجیرالدین بیلقانی
 

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » ملمعات » شمارهٔ ۲۷

 

یا خلیلی اسقیانی یا خلیلی اسقیان

واغیثانی بصرف الخمر عن صرف الزمان

خیز ای . . . سبک روح ای حریف مهربان

باد پیمایی رها کن باده ای در ره گران

اطیب الا شیاء عندی فی اوان المهر جان

[...]

مجیرالدین بیلقانی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۱۲
sunny dark_mode