گنجور

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » مدایح و مراثی » مدایح الحجة عجل الله فرجه » شمارهٔ ۵ - فی الاستغاثة بالحجة عجل الله فرجه

 

ای حریمت کعبۀ توحید را رکن یمان

آستانت مستجار است و درت دار الامان

پیش کرسی جلالت عرش کمتر پایه ای

بیت معمور جمالت قبلۀ هفت آسمان

چرخ اعظم همچو گوئی در خم چو کان تست

[...]

غروی اصفهانی
 

ملک‌الشعرا بهار » ترکیبات » در رثاء جمیل صدقی‌الذهاوی

 

رشوه دادیمش ز عمر، ار مردنش دادی امان

ور پذیرفتی فدا، پیشش فدا کردیم جان

قرن‌ها بگذشت تا آمد ذهاوی در وجود

نیز چون او باز نارد قرن‌ها، دور زمان

گر به مرگش صبر بنمائیم از بیچارگیست

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مستزادها » شام ایران روز باد

 

یاد باد و شاد باد آن سرو آزاد وطن

حضرت ستارخان

آن که داد از رادی و مردانگی داد وطن

اندر آذربایجان

راد باقرخان کزو شد سخت بنیاد وطن

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » آیینۀ عبرت » بخش اول - از کیومرث تا سربداران

 

پاسبانا تا به چند این مستی و خواب گران

پاسبان‌را نیست‌ خواب،‌از خواب‌ سر بردار، هان‌!

گلهٔ خود را نگر بی‌پاسبان و بی‌شبان

یک‌طرف گرگ دمان و یک‌طرف شیر ژیان

آن ز چنگ این رباید طعمه‌، این از چنگ آن

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » آیینۀ عبرت » بخش اول - از کیومرث تا سربداران

 

ازپس او عمرولیث آمد برون زی سیستان

رفت شیر سیستان در جند شاپور از میان

بر خراسان و عراق و پارس تا مازندران

وآمدش منشور شاهی از خلیفهٔ تازیان

بودش اندر نظم لشکر سیرت نوشیروان

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » آیینۀ عبرت » بخش دوم - از اتابکان فارس تا نادرشاه افشار

 

روزی اندر پارس شد رایات سلطانی عیان

گرد گشتند از پی دیدار شه‌، پیر و جوان

از بر بامی عجوزی بانگ زد ناگه که هان

فاطمه خاتون بیا تا بنگری شاه جهان

شه چو این بشنید لختی برکشید ازره عنان

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » آیینۀ عبرت » بخش دوم - از اتابکان فارس تا نادرشاه افشار

 

پس برون آمد شه گیتی ز آذربایجان

برد لشکر سوی شیراز و عراق و اسپهان

وان سه کشور را تهی کرد از گروه ترکمان

پس به نیروی ظفر بشتافت زی مازندران

کار آن کشور به قانون کرد شاه کاردان

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » آیینۀ عبرت » بخش دوم - از اتابکان فارس تا نادرشاه افشار

 

زان سپس در اسپهان شد خسرو گیتی‌ستان

بار دیگر تختگه برد اندر آن شادیستان

پس بناهای نوآیین ساخت اندر اسپهان

چون بنای چل‌ستون و سردر نقش جهان

نیز چندی بهر رامش شد سوی مازندران

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » آیینۀ عبرت » بخش دوم - از اتابکان فارس تا نادرشاه افشار

 

ملک را چون کرد زآشوب و فتن امن و امان

با سپاهی جنگجو شد سوی داغستان روان

وندر آن ساحات گردان نامور فتحی عیان

زان سپس برگشت وکرد اتراق در دشت مغان

جمله سرداران و میران نیز با او هم‌عنان

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » آیینۀ عبرت » بخش دوم - از اتابکان فارس تا نادرشاه افشار

 

پس به ترکستان و خوارم و بخارا شد روان

وان سه کشور زیر فرمان کرد شاه کاردان

پس به ایران اندر آمد از ره مازندران

وندر آن جنگل به شاه افتاد تیری ناگهان

هم نجستند اندر آن کشور ز تیرافکن نشان

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » آیینۀ عبرت » بخش سوم - از کریم خان زند تا مشروطه

 

میرزا شهرخ که بود اندر خراسان حکمران

پور نادر شه بد و بودش جواهرها نهان

بود نابینا و شد تسلیم خاقان جهان

وز شکنجه مرد مسکین‌، اینت خصمی بی‌امان

شد به رزم روسیان زآن‌ پس سوی تفلیس‌، خان

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » آیینۀ عبرت » بخش سوم - از کریم خان زند تا مشروطه

 

سیّد آزاده عبدالّه که بود از بهبهان

همچنین سید محمد عالم بسیاردان

با دگر دانشوران و فاضلان و عالمان

جملگی گشتند سوی مسجد جامع روان

گشت در ری انقلابی آشکار اندر زمان

[...]

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » مستزادها » کار ایران با خداست

 

باش تا خود سوی ری تازد ز آذربایجان

حضرت ستارخان

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » آیینۀ عبرت » بخش اول - از کیومرث تا سربداران

 

آخرینشان اردوان بد کاردشیر بابکان

کشتش اندر رزم و بستد مملکت را رایگان

ملک‌الشعرا بهار
 

ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » آیینۀ عبرت » بخش سوم - از کریم خان زند تا مشروطه

 

شد در آن هنگام ناپلیون اول از میان

گشت ایران زان سپس جولانگه بیگانگان

ملک‌الشعرا بهار
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخ‌ها و قطعات مناسبتی » شمارهٔ ۶۸ - تاریخ کتاب مصیبت‌نامهٔ شعرای انجمن دانشکدهٔ اصفهان

 

نازم اقدام جناب میرزا عباس خان

کانجمن شد مستدام از او به شهر اصفهان

همت والای او بنگر که در عهدی چنین

کز کمال و فضل بیزارند ابنای زمان

شعر را خوانند مهمل طعنه بر شاعر زنند

[...]

صغیر اصفهانی
 

صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۱۵ - در تهنیت عید مولود - در ماه رجب ۱۳۳۹ هجری‌قمری

 

ملک هستی راست او شاه و بخیلش بیگمان

انبیاء خدمتگذارانند بهر کسب‌شان

آدم و الیاس و خضر این سه وجود پاک جان

ملک او را زارعند و آبیار و دشتبان

صغیر اصفهانی
 

میرزاده عشقی » دیوان اشعار » قالبهای نو » در نکوهش روزگار

 

دوستی با دشمنان و دشمنی با دوستان

با بدان خوبی و با خوبان بدی ای قلتبان!

چیره سازی بدسگالان را به نیکان هر زمان

تا به کی با من رقیبی، این چنین چون این و آن

میرزاده عشقی
 
 
۱
۱۰
۱۱
۱۲
sunny dark_mode