گنجور

کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۷

 

جذبه‌ای خواهم که از خود نیز روگردان شوم

هرکجا آیینه‌ای پیدا شود پنهان شوم

رنگ آبادی ندارم خانه بی‌صاحبم

گر خریدارم شود سیلاب آبادان شوم

قرض دار روزگارم، خاطرم زان شاد نیست

[...]

کلیم
 

آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۷۵۰

 

چند همچون مرغ شب از تاب خور پنهان شوم

وقت شد تا پرفشان چون بلبل بستان شوم

تا بکی چون زاغ اندر باغ آیم با خزان

عندلیبم کن که تا زیب بهارستان شوم

تا بکی باشم سکندروار در ظلمات نفس

[...]

آشفتهٔ شیرازی
 
 
sunny dark_mode