گنجور

قطران تبریزی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۳ - در مدح میر ابوالمعالی شمس الدین

 

روی صحرا را سنانش گونه مرجان دهد

هرچه بی جانست چون سنگ آب لطفش جان دهد

دردمندان را ز کافی کف او درمان دهد

بر زمین آید مه از گردون گردش فرمان دهد

کمترین خواهنده را او نعمت نعمان دهد

[...]

قطران تبریزی
 

قطران تبریزی » دیوان اشعار » ترکیبات » شمارهٔ ۳ - در مدح شاه ابوالخلیل جعفر

 

آنکه یکبارم بدیدن مژده جانان دهد

این تن بی جان و بی دل را دل و جان آن دهد

جان دل کردم اسیر دلبری کو خلق را

دل بدو نرگس رباید جان بدو مرجان دهد

مؤمنان را زلف شب رنگش سوی کفران کشد

[...]

قطران تبریزی
 

قوامی رازی » دیوان اشعار » شمارهٔ ۱۰۶ - در منقبت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و عدل خدای تعالی و مدح سید فخرالدین و پدر او سید شمس الدین که هر دو رئیس شیعه در ری بوده اند گوید

 

مرتضی باید که بعد از مصطفی فرمان دهد

تابدین در علم دارووار او درمان دهد

هرکه منبر جز علی را سازد او باشد چو آن

کس که مصحف را به دست کودک نادان دهد

هرکه دین آور بود در حق به حق پرور شود

[...]

قوامی رازی
 

فصیحی هروی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۶

 

عشق هر جا دست با غیرت پی پیمان دهد

وصل آنجا جان ستاند هجر آنجا جان دهد

ما و آسایش معاذالله که صید عشق را

آب حیوان در جگر خاصیت پیکان دهد

عشق با هر کس بنا سازی بر‌آید نام وصل

[...]

فصیحی هروی
 
 
sunny dark_mode