گنجور

امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۳۶

 

یک سخن گر زان لب شکرفشان بیرون کشم

صد دل گمگشته را از وی نشان بیرون کشم

آرزو دارم میانت بنگرم بی پیرهن

ماه من بگذار تاری از کتان بیرون کشم

نیم مزد روی تو صد جان بود، آن هم چو نیست

[...]

امیرخسرو دهلوی
 
 
sunny dark_mode