بابافغانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۰ - در منقبت مولای متقیان و ائمه ی اطهار علیهم السلام
ای رخ فرخنده ات خورشید ایوان جمال
قامت نورانیت شمع شبستان خیال
هدهد فرخنده فال طرف بامت جبرئیل
بلبل دستانسرای باغ اسلامت بلال
گاه اعجاز کلام از لفظ گوهر بار خویش
[...]
فضولی » دیوان اشعار فارسی » قصاید » شمارهٔ ۳۴
روشنست از سرخی روی شفق بر اهل حال
این که او را هست در دل ذره از مهر حال
هر که مهر چارده معصوم دارد کامل است
هست ماه چارده را هم ازان مهر این کمال
نیست دور چرخ جز بر منهج اثنا عشر
[...]
محتشم کاشانی » دیوان اشعار » ترکیببندها » شمارهٔ ۷ - ترکیب بند در مدح امام ثامن ضامن علی بن موسیالرضا علیه التحیة والثناء
ای وجودت در جهان افرینش بیمثال
آفرین گوینده برذات جلیل ذوالجلال
خالق است ایزد تو مخلوقی ولی از فوق و تحت
چون شریک اوست شبهت ممتنع مثلث محال
بهر استدعای خدمت قدسیان استادهاند
[...]
فیض کاشانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶۳
ای جمال هر جمیل و ای جمالت بیمثال
هر جمال از تست زانرو دوست میداری جمال
از جمالت پرتوی بر هر جمیل افکندهٔ
زین سبب دل میبرد هر جانبی صاحبجمال
تا بود اهل نظر را حسن خوبان دلربا
[...]
سیدای نسفی » شهر آشوب » شمارهٔ ۱۵۳ - شالی کار
گفتمش با شوخ شالی کار ای نازک نهال
در قفای خرمنت تا کوفتن هستم کشال
سیدای نسفی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۶
ساغر بزمت لبالب باشد از آب زلال
طبع صافت را مباد از گردش دوران ملال
ساکنان باغ می گویند شاها عرض حال
ما اسیر هجر و خلقی محرم بزم وصال
سیدای نسفی » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۲۵
سیدا خون می خورم عمریست از بزم وصال
ناتوان گردیده است اعضای من همچون هلال
مدتی بگذشت معلومم نشد ای نونهال
گفته یی تدبیر کارت می کنم وحشی منال
جویای تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۱۳
می گشاید چشم بستن قفل درهای وصال
پلک ها بر هم بود چسباندهٔ مشق خیال
گرد کلفت بسکه بر رخسارم از جوش غم است
روی بر دیوار در آیینه ام دارد مثال
صدمه های دل طپیدن سخت زور آورده است
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۱۸
سعی روزیکاهش است ای بیخبر چشمی بمال
آسیاها شد درین سودا تنکتر از سفال
از کدورت رست طبعی کز تردد دست بست
آب خاک آلوده را آرام میسازد زلال
دستگاه جاه، اصلش واضع شور و شر است
[...]
مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۰۸
صبحدم در باغ دیدم عندلیبی از ملال
سرکشیده در فراز گلبنی بر زیر بال
گاه میشد از فغان خاموش و گاهی میکشید
از ته دل ناله زاری ازو کردم سوال
کز گلت باشد چو ساز و برگ وصل آماده چیست
[...]
هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخها » شمارهٔ ۲۴
صد هزار افسوس کز بیمهری گردون نهاد
آفتاب عمر یوسف میرزا رو در زوال
ماه اوج عزت از دور سپهر بیدرنگ
ناگه از اوج شرف رو کرد در برج و بال
شد نهان در تیره خاک آن قیمتی گوهر که بود
[...]
سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴۳
بیت معموری که نامش تن نهاده ذوالجلال
چار دیواری است بر پا لیک در دست خیال
اول و آخر نمی باشد به پیش اهل دل
حرف ماضی و مضارع را مپرس از اهل حال
یوسف مصری ز [خواری] شد عزیز روزگار
[...]
سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۴۴
اهل عرفان را نباشد فکر سبز و زرد و آل
هر چه افتد در کف دریا بود رزق حلال
گرد کلفت روشنی بخش ضمیر عارف است
خاکساران را غبار تن بود وجه کمال
عاشقان را نشکند پرهیز جز دیدار دوست
[...]
نشاط اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۵
این خیال خودپرستانند غافل کان جمال
تا به چشمی درنیاید برنیاید در خیال
عقل گوید رب ارنی عشق میگوید که هی!
کَیفَ اَعبُد؟ گاه من معبودم و گه ذوالجلال
کَیفَ اَعبُد را شنیدی کوش تا بینی رُخَش
[...]
یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحهها » شمارهٔ ۱۰
تا نسازی بر به شهبازان شاهین پر و بال
خسته بال آشیانه فر و فال
یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحهها » شمارهٔ ۱۹
از عطش تا خشک گردید آن لب کوثر مثال
چهره گردون گرفت از اشک کوکب رنگ آل
یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحهها » شمارهٔ ۴۵
از خطا خون حرامی محترم کردی حلال
بی ملال زین گنه نی انفعال
یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحهها » شمارهٔ ۷۹
چرخ گردیده مقید به سکون خاک مثال
ز انتقالات ملال
یغمای جندقی » دیوان اشعار » مراثی و نوحهها » شمارهٔ ۷۹
عاشقان را که بود عمر ابد بزم وصال
شده از فرط ملال
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۱۹ - در ستایش جناب حاجی آقاسی رحمه الله
هر وجودی را به وهم اندر توان جستن همال
جز وجود مهتری کاو را همالستی محال
روی دین پشت هدی غیث کرم غوث امم
چرخ فر قطب ظفر اصل هنر فصل کمال
قهرمان ملک و ملت حاجی آقاسی که هست
[...]