گنجور

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۱۵ - در مدح دولت و اقبال دولتشاه بن بهرام شاه

 

عاشق قدحم که کس نشناسد او را از هلال

تا نیاید در مکینش باز نپذیرد کمال

گرچه روزش پی نهد با بندگانش درکمین

ورچه شکلش کم بود با دوستان جوید وصال

استخوان فتح را فرخنده چون فر همای

[...]

سید حسن غزنوی
 

امامی هروی » دیوان اشعار » ترجیعات » در مدح امام علی بن موسی الرضا علیه السلام

 

ای سپهر رفعت قدر تو در وصف النعال

کعبه ی دنیا و دینی قبله ی جاه و جلال

طور موسای دمی معراج عیسای روان

روضه رضوان عقلی نقطه خط کمال

گرنه روحی پس چرا هرگز نیندیشی ز مرگ

[...]

امامی هروی
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۶۵

 

یا منیر البدر قد اوضحت بالبلبال بال

بالهوی زلزلتنی و العقل فی الزلزال زال

کم انادی انظر و نقتبس من نورکم

قد رجعنا جانبا من طور انوار الجلال

من رآی نورا انیسا یملا الدنیا هوی

[...]

مولانا
 

مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۶۶

 

یا بدیع الحسن قد اوضحت بالبلبال بال

بالهوی زلزلتنی و العقل فی الزلزال زال

قد رجعنا قد رجعنا جانبا من طورکم

انظرونا انظرونا نستقی الماء الزلال

کل شیء منکم عندی لذیذ طیب

[...]

مولانا
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ١١١ - وله ایضاً در مدح مولانا غیاث الدین بحرآبادی

 

صبحدم بر خاک کویش بگذاری باد شمال

بیتو گو هستم در آتش ای بلطف آب زلال

جان مهجور از تن رنجور دور از روی تو

کرد خواهد تا جوار حضرت حق انتقال

میکند بر چشم عشاق تو خواب خوش حرام

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵۴۴

 

ای برادر هیچ اگر داری ز حال خود خبر

پس چرا باید که باشد یکدمت پروای قال

در تو حد کوش و وقت خویشرا ضایع مکن

ا ز تکثر می نیاید هیچ حاصل جز ملال

آنچه داری گر بر آن افزون کنی نقصان تست

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵۶١

 

گرچه میبینم پریشان ایدل آشفته کار

روزگارت را ولیکن غم مخور در هیچ حال

در حوادث پایداری میکن و میدار امید

ای که یابی پای بوسان از پی نقص کمال

پیش بینی آنکه در اطوار هستی از ثبات

[...]

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵۶٢

 

گر ز اسماء مقولات عشر پرسد کسی

یک بیک بروی شمارم در جواب آنسؤال

جوهر و کیف و کم و این و متی آورده اند

وضع و ملک و نسبت است آنگاه فعل و انفعال

ابن یمین
 

ابن یمین » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۵۶٩

 

وارث املاک اینجو سعد دین مسعود آنک

عرضه خواهم داشتن در خدمت او شرح حال

از خراسان چون نهادم پای در ملک عراق

بود اول کس که کردم بر درش حط رحال

راستی را نیک توجیهی بترحیبم بگفت

[...]

ابن یمین
 

خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۰

 

ای سواد خط تو شرح مصابیح جمال

طاق پیروزه ی ابروی تو پیوسته هلال

زلف هندوی تو چینی و ترا رومی روی

چشم ترک تو ختائی و ترا زنگی خال

کی شکیبد دلم از چشمه ی نوشت هیهات

[...]

خواجوی کرمانی
 

سیف فرغانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۷۸

 

ای ز روی تو گرفته چهرهٔ خوبی جمال

یافته از صورت تو بدر نیکویی کمال

رسم مه خود محو شد، خورشید همچون دایره

پیش روی خوب تو یک نقطه باشد همچو خال

در مقام جلوه اندر مرغزار حسن تو

[...]

سیف فرغانی
 

کمال خجندی » مقطعات » شمارهٔ ۷۳

 

شاه را از فضل و رحمت پادشاه ذوالجلال

هم جمال ملک بخشیدست و ملک جمال

داعی جاه و جمال تو کمال است و ملک

از سلاطین نیست کس را این کمال و این جلال

کمال خجندی
 

کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۶۷۳

 

زاهد شهرم ز رندی می کند هر دم سؤال

ساقیا میده که در سر ندارد جز خیال

نالهٔ دلسوز و آو خستگان بی درد نیست

ای که دردی نیست باری از پی دردی بنال

خلوت وصل است درگیر ای چراغ صبحدم

[...]

کمال خجندی
 

جهان ملک خاتون » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۷۳

 

دل به زلفت داده ام ز آنم پریشانست حال

نیک سودایی شدستم دلبرا ز آن خط و خال

حال من چون زلف و خالت شد پریشان در غمت

خود نپرسیدی تو روزی کز غمت چونست حال

من چو از جان گشته ام مشتاق دیدارت چنین

[...]

جهان ملک خاتون
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۲

 

این چه چشم است این چه ابرو این چه زلف است این چه خال؟

در مقام خویش هر یک دلبری صاحب کمال

عاشق بالای دلجوی تو شد سرو چمن

انبت الله ای نگار، این است حد اعتدال

واله و حیران شود صورتگر چینی اگر

[...]

نسیمی
 

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۳

 

در ضمیرم روز و شب نقش تو می‌بندد خیال

جز تو نقشی در خیالم صورتی باشد محال

هست با عشقت مرا پیوند جانی تا ابد

جاودان زان با توام هرجا که هستم در وصال

جان من با مهر رویت الفتی دارد چنان

[...]

نسیمی
 

جامی » دیوان اشعار » فاتحة الشباب » غزلیات » شمارهٔ ۵۶۹

 

می رسی خندان و می گویی به پایم چشم مال

چشم می مالم مباد این خواب باشد یا خیال

از هلال هجر تو شد چشم خونبارم چو جوی

بر لب این جو دمی بنشین پی دفع ملال

پیش رویت خط لب گویی ز تاب آفتاب

[...]

جامی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۹۳۴

 

پرتوی گر افکنی در چشم از شمع جمال

چشم من بتاخنه‌ای گردد چو فانوس خیال

کاش چشمم را بر آری وقت کشتن تا شود

کاسه چشم پر از خونم سگانت را سفال

وعده دیدار لیلی چون به عید افتاده است

[...]

اهلی شیرازی
 

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۶ - در مدح قاضی شاه ملا گوید

 

منت ایزد را که بنمود از فلک دیگر هلال

دیده ما دید عین عید را بر سر هلال

مردم چشمم ز مژگان دراز انگشت وار

مینماید از نشاط اکنون بیکدیگر هلال

تا بر آید بر فلک قندیل ماه بدر باز

[...]

اهلی شیرازی
 

بابافغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۷۳

 

ای فروغ جوهر حسنت برون از خط و خال

معنیی داری که نتوان صورتش بستن خیال

می کشی و زنده می سازی ز تأثیر نظر

جان فدای شیوه ی چشم تو ای مشگین غزال

آتش انگیزد ز دلها جلوه ی سرو قدت

[...]

بابافغانی
 
 
۱
۲
۳
۴
sunny dark_mode