×
اهلی شیرازی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۴۵
گرچه بر فرهاد شیرین جور بی اندازه کرد
یک سخن گفت از لب شیرین که جانش تازه کرد
عقل اگرچه بر رخت دروازه چشمم ببست
فتنه در ملک دل آخر رخنه زین دروازه کرد
تا تو پیدا گشتی ایمه نام شیرین گشت گم
[...]
صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۷۶
آب حیوان دید لعلت را و ایمان تازه کرد
از دهان موج بیتابانه صد خمیازه کرد
از پریشان گردی گلشن زهم پاشیده بود
دام، اوراق پر و بال مرا شیرازه کرد
خنده شادی چه می جویی درین ماتم سرا؟
[...]
بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۰۳
دورگردون تا دماغ جام عیشم تازهکرد
پیکرم چون ماه یکسر طعمهٔ خمیازه کرد
گو دو روزم نسخهٔ فطرت پریشانیکشد
چشم بستن خواهد اجزای هوس شیرازهکرد
رونق شام و سحر پر انفعال آماده است
[...]