گنجور

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۹ - حالا چرا

 

آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا

بی‌وفا حالا که من افتاده‌ام از پا چرا

نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی

سنگ‌دل این زودتر می‌خواستی حالا چرا

عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست

[...]

شهریار
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۵ - کنج ملال

 

خلوتی داریم و حالی با خیال خویشتن

گر گذاردمان فلک حالی به حال خویشتن

ما در این عالم که خود کنج ملالی بیش نیست

عالمی داریم در کنج ملال خویشتن

سایه دولت همه ارزانی نودولتان

[...]

شهریار
 

شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۳ - اقبال من

 

تیره‌گون شد کوکبِ بختِ همایون‌فالِ من

واژگون گشت از سپهر واژگون اقبالِ من

خندهٔ بیگانگان دیدم نگفتم درد دل

آشنایا با تو گویم گریه دارد حالِ من

با تو بودم ای پری روزی که عقل از من گریخت

[...]

شهریار
 
 
sunny dark_mode