گنجور

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۶

 

هر که چیزی دوست دارد جان و دل بر وی گمارد

هر که محرابش تو باشی سر ز خلوت برنیارد

روزی اندر خاکت افتم ور به بادم می‌رود سر

کان که در پای تو میرد جان به شیرینی سپارد

من نه آن صورت‌پرستم کز تمنای تو مستم

[...]

سعدی
 

ادیب الممالک » دیوان اشعار » اصطلاحات علم رمل » شمارهٔ ۷ - ایضا

 

چارمین باشد جماعت چار زوج است از عطارد

ممتزج ثابت بکان و ملک و مسکن گشته وارد

ادیب الممالک
 
 
sunny dark_mode