گنجور

مجیرالدین بیلقانی » دیوان اشعار » ملمعات » شمارهٔ ۴۵

 

غرب الشمس والهوی سکنی

و سهیل بدا من الیمن

این این الکؤوس مترعة

هاتها هاتها و لاتهن

لشکر شب رسید تن چه زنی؟

[...]

مجیرالدین بیلقانی
 

غروی اصفهانی » دیوان کمپانی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۳

 

من به ناخن غم سینه می‌خراشم

فی المثل چه فرهاد کوه می‌تراشم

خاکساری تو کرده فرش راهم

غمگساری تو صاحب فراشم

گر ز دست جورت ناله‌ای بر آرم

[...]

غروی اصفهانی
 
 
sunny dark_mode