گنجور

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۱۰۹

 

زین هر دو زمین هر چه گیا روید تا حشر

بیخش همه روئین بود و شاخ طبر خون

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۱۳۰

 

بهر تلی بر از خسته گروهی

بهر غفچی بر از فر خسته پنجاه

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۱۳۵

 

ای ماه سیه پوش تو روشن شده ماهی

هم شمع سرای من و هم پشت سپاهی

از قامت و قدّ تو برد سرو بلندی

وز حلقۀ زلف تو برد قیر سیاهی

جانم بصلاح آید از آن نوش لب تو

[...]

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۱۳۹

 

گویم ز دل خویش دهانت کنم ای دوست

گوید نتوان کرد ز یک نقطه دهانی

گویم ز تن خویش میانت کنم ای ماه

گوید نتوان ساخت ز یک موی میانی

عنصری
 

عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۱۴۱

 

چون دو رخ او گر قمرستی بفلک بر

خرشید یکی ذرّه ز نور قمرستی

چون دو لب او گر شکرستی بجهان در

صد بدرۀ زر قیمت یک من شکرستی

عنصری
 

عنصری » اشعار منسوب » شمارهٔ ۱۵

 

شادیّ و بقا بادت و زین بیش نگویم

کاین قافیۀ تنگ مرا نیک بپیخست

عنصری
 

ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۱۴

 

امروز به هر حالی بغداد بخاراست

کجا میر خراسانست پیروزی آنجاست

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۱۵

 

ساقی تو بده باده و مطرب تو بزن رود

تا می‌خورم امروز که وقت طرب ماست

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۱۶

 

می هست و درم هست و بت لاله رخان هست

غم نیست و گر هست نصیب دل اعداست

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۲۰

 

صاحب خبران دارم آنجا که تو هستی

یک دم زدن از حال تو غافل نیم ای دوست

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۲۳

 

از دوست پیام آمد کاراسته کن کار

مهر دل پیش آر و فضول از ره بردار

اینست شریعت

اینست طریقت

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۲۵

 

از دوست به هر چیز چرا بایدت آزرد

کین عیش چنین باشد گه شادی و گه درد

گر خوار کند مهتر خواری نکند عیب

چون باز نوازد شود آن داغ جفا سرد

صد نیک به یک بد نتوان کرد فراموش

[...]

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۳۸

 

هر باد که از سوی بخارا بمن آید

با بوی گل و مشک و نسیم سمن آید

بر هر زن و هر مرد کجا بروزد آن باد

گویی مگر آن باد همی از ختن آید

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۳۹

 

نی نی ز ختن باد چنان خوش نوزد هیچ

کان باد همی از بر معشوق من آید

هر شب نگرانم به یمن تا تو بر آیی

زیرا که سهیلی و سهیل از یمن آید

کوشم که بپوشم صنما نام تو از خلق

[...]

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۵۹

 

ای ساقی پیش آر ز سرمایهٔ شادی

زان می‌که همی تابد چون تاج قبادی

زان باده که با بوی گل و گونهٔ لعل‌ست

قفل در غم است و کلید در شادی

ابوسعید ابوالخیر
 

ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۶۲

 

صاحب خبران دارم آنجا که تو هستی

یا جمله مرا هستی یا عهد شکستی

یک دم زدن از حال تو غافل نیم ای دوست

صاحب خبران دارم آنجا که تو هستی

ابوسعید ابوالخیر
 

عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۱۰ - تغزل

 

برخیز و برافروز هلا قبله زردشت

بنشین و برافکن شکم قاقم بر پشت

بس کس گرویدند بزردشت، کنون باز

ناکام کند روی سوی قبله زردشت

من سرد نیابم که مرا ز آتش هجران

[...]

عسجدی
 

عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۱۶ - از قصیده ای

 

شادی و بقا بادت و زین بیش نگویم

کاین قافیه تنگ، مرا نیک بپیخست

عسجدی
 

عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۶۹ - در مصائب پیری

 

من پیرم و فالج شده ام اینک بنگر

تا نولم گژ بینی و کفته شده دندان

عسجدی
 

عسجدی » اشعار باقیمانده » شمارهٔ ۸۲ - وله

 

بردار درشتی ز دل خصم بنرمی

کز پیه بنضج آید، ای دوست مغنده

عسجدی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۲۷۶
sunny dark_mode