گنجور

سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۱

 

یا رب شب دوشین چه مبارک سحری بود

کاو را به سر کشته هجران گذری بود

آن دوست که ما را به ارادت نظری هست

با او مگر او را به عنایت نظری بود

من بعد حکایت نکنم تلخی هجران

[...]

سعدی
 

حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۶

 

آن یار کز او خانهٔ ما جایِ پَری بود

سر تا قدمش چون پَری از عیب بَری بود

دل گفت فروکش کنم این شهر به بویش

بیچاره ندانست که یارش سفری بود

تنها نه ز رازِ دلِ من پرده برافتاد

[...]

حافظ
 

قاسم انوار » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۳۳۳

 

چون حسن دلاویز تو در جلوه گری بود

کار دل بیچاره من پرده دری بود

در دور رخت یک دل هشیار ندیدیم

این شیوه ز خاصیت دور قمری بود

ای جان جهان، نسبت یاد تو بجانم

[...]

قاسم انوار
 

عرفی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۸

 

تا بود سراسیمه دلم در به دری بود

اندیشهٔ دل جامگی و دل سفری بود

هرگاه که اندیشه عنان در کف من داشت

کارم همه در کاسهٔ صاحب نظری بود

با آن که نمی داد امان سیلی فقرم

[...]

عرفی
 

صائب تبریزی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴۲۱

 

تامنزل من بادیه بیخبری بود

هر موج سرابم به نظر بال پری بود

چون سرو درین باغ ز آزادگی خویش

باری که به دل بودمرابی ثمری بود

افسوس که چون ناوک بازیچه اطفال

[...]

صائب تبریزی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۱۳

 

آنروز که پیدایی ما را اثری بود

در آینهٔ ذره غبار نظری بود

نقشی ندمیدیم به صد رنگ تامل

نقاش هوس خامهٔ موی ‌کمری بود

گرعافیتی هست ازین بحر برون است

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۱۴

 

با ما نه نم اشکی ونی چشم تری بود

لبریز خیال توگداز جگری بود

افسوس که دامان هوایی نگرفتیم

خاکستر ما قابل عرض سحری بود

دل رنگ امیدی ندمانیدکه نشکست

[...]

بیدل دهلوی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۳۸۵

 

در دیده مرا بی تو پریشان نظری بود

خونابهٔ آغشته به لخت جگری بود

در دام تو افشاندم و آزاد نشستم

اسباب گرفتاری ما مشت پری بود

چون شمع ز سرمایهٔ هستی به بساطم

[...]

حزین لاهیجی
 

ملا احمد نراقی » دیوان اشعار » منتخب غزلیات و قطعات » شمارهٔ ۱۵

 

ای کاش شب تیرهٔ ما را سحری بود

تا در سحر این نالهٔ ما را اثری بود

آزادی‌ام از دام هوس نیست، ولیکن

صیاد مرا کاش به صیدش گذری بود

یک دیده گشودیم به روی تو و بستیم

[...]

ملا احمد نراقی
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۳ - اسرار سبزواری سَلَّمَهُ اللّهُ تَعالَی

 

از ملک ازل سوی ابد رخت کشیدیم

آری چه کنم قسمت ما در به دری بود

شهری پر از آیینهٔ الوان نگریدیم

اسرار به هر آینه در جلوه گری بود

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۳۲ - صفایی نراقی

 

ای کاش شب تیرهٔ ما را سحری بود

تا در سحر این نالهٔ ما را اثری بود

کردم طلب مرغ دل از عشق و نشان داد

دیدم به کنج قفسی مشت پری بود

از بیم ملامت رهم از میکده بسته است

[...]

رضاقلی خان هدایت
 

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۳۲ - صفایی نراقی

 

ای کاش شب تیرهٔ ما را سحری بود

تا در سحر این نالهٔ ما را اثری بود

رضاقلی خان هدایت
 

بلند اقبال » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۴

 

دوش از برما یار نهان گشت وبری بود

دل بردن و پنهان شدن آئین پری بود

دیدیم به صید دل ما هست چو شهباز

شوخی که به هنگام روش کبک دری بود

می شدکه شبیهش به رخ یار نمائیم

[...]

بلند اقبال
 

فرخی یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۶

 

هر جا سخن از جلوه آن ماه پری بود

کار من سودازده دیوانه‌گری بود

پرواز به مرغان چمن خوش که در این دام

فریاد من از حسرت بی‌بال و پری بود

گر این همه وارسته و آزاد نبودم

[...]

فرخی یزدی
 
 
sunny dark_mode