گنجور

نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۴

 

ای کعبه که گردت ننشیند به صفا هیچ

جایی که عطای تو بود کفر و خطا هیچ

نرخ نظر حسن قبول تو بلند است

ریزیم دل ار بر سر دل تا به سما هیچ

با قهر تو علت نه و با مهر بهانه

[...]

نظیری نیشابوری
 

اسیر شهرستانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۰۵

 

لطف سخن و تازگی لفظ و ادا هیچ

بیتابی ما حیرت ما شکوه ما هیچ

از حال خود آیا چه دهم درد سر تو

جز اینکه مکرر بنویسم دو سه جا هیچ

مضمون کتابت بود آشفته غبارم

[...]

اسیر شهرستانی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۹۳

 

جان هیچ و جسد هیچ و نفس هیچ و بقا هیچ

ای هستی تو ننگ عدم تا به کجا هیچ

دیدی عدم هستی و چیدی الم دهر

با این همه عبرت ندمید از تو حیا هیچ

مستقبل اوهام چه مقدار جنون داشت

[...]

بیدل دهلوی
 

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۹۴

 

عنقا سر و برگیم مپرس از فقرا هیچ

عالم همه افسانهٔ ما دارد و ما هیچ

زیر و بم وهم است چه‌ گفتن چه شنیدن

توفان صداییم در این ساز و صدا هیچ

سرتاسر آفاق یک آغوش عدم داشت

[...]

بیدل دهلوی
 

حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۰

 

ای در نظر ناز تو، سلطان و گدا هیچ

آیا خبرت هست ز حال دل ما هیچ؟

از منتم آزاد، به عشق تو که دارم

دردی که نیفتد سر و کارش به دوا هیچ

نه کفر پذیرد سر زلف تو نه اسلام

[...]

حزین لاهیجی
 
 
sunny dark_mode