گنجور

اهلی شیرازی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۲

 

درویش که از تلخی کام است جگر ریش

خرما چو بکامش برسد حب نبات است

لب تشنه چو در ورطه مرگ از عطش افتاد

آبی که ز مرگش برهاند آب حیات است

اهلی شیرازی
 

واعظ قزوینی » دیوان اشعار » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۵۲

 

مد نظر، از روی گلت آب حیات است

نخل هوس، از بوس لبت شاخ نبات است!

واعظ قزوینی
 

وفایی مهابادی » دیوان فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۱

 

ای آن که خطت سبز، لبت آب حیات است

گرد شکرستان مگر این جوی نبات است

زین لب چه تکلم، چه تبسم، همه شیرین

مانا لب شیرین تو صد کوزه نبات است

یارا نرهانم زخم زلف تو دل را

[...]

وفایی مهابادی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۹۳

 

ایخواجه شنیدم که لبت کان نبات است

ایخواجه شنیدم دهنت آب حیات است

ایخواجه شنیدم که بدست کرم تو

از لطف خداوند یکی تازه برات است

ای خواجه شنیدم که در این خرمن نعمت

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 

میرزا حبیب خراسانی » دیوان اشعار » بخش دو » غزلیات » شمارهٔ ۹۶

 

عشق است که اندر دو جهان راه نجات است

بحریست که یک چشمه از آن آب حیات است

بحر است و چه بحر است نه قلزم نه محیط است

شط است و چه شط است نه جیحون نه فرات است

دارای جهان است که بالای جهانست

[...]

میرزا حبیب خراسانی
 
 
sunny dark_mode