گنجور

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰ - در مدح سلطان ایران کریم خان زند و ذم حاکم اصفهان

 

ای سرو گل اندام من، ای نخل برومند؛

ای تلخ کن کام من، ای ماه شکر خند

ای مرغ دلم فاخته و، نخل قدت سرو؛

وی طایر روحم مگس و، شهد لبت قند

ای روی تو باغی، که جهان کرده معطر؛

[...]

آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲ - قصیده در مدح علی بن موسی الرضا (ع)

 

ای باد شمالت چو گل آورده ببر بر

لرزان ز نهالت دل هر برگ ببر بر

از غیرت دندانت و، از خجلت رویت؛

لؤلؤست ببحر اندر و، لاله است ببر بر!

از درج درت، طعنه زند لعل بیاقوت؛

[...]

آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹ - قصیده در مدح میرزا نصیر طبیب

 

من کیستم، آن درد کش صاف ضمیرم؛

کز لای خم و رشحه ی خمر است خمیرم!

در جرگه ی ارباب هنر، نیست مثالم؛

در حلقه ی اصحاب نظر، نیست نظیرم

در خرقه ی مجنون که بود پوست، پلاسم؛

[...]

آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۶

 

از خنده چه آلوده شود لب بعتابت

زهر از شکرت میچکد و، آتش از آبت

از قتل من بیگنه، ای شوخ بپرهیز

کان نیست گناهی که نویسند ثوابت

حاجب ندهد راهم و خواهم که نهانی

[...]

آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۶۵

 

ما را دگری جز سگ او یار نباشد

او را اگر از یاری ما عار نباشد

چندان ستمم از تو خوش آید که چو پرسند

از ضعف مرا قوت گفتار نباشد

میلت به پرستاری کس نیست، وگرنه

[...]

آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۲

 

گفتا که: بسینه ز منت کینه نماند؟!

گفتم که: نه، این سینه بآن سینه نماند!

بیش از همه شب، در شب آدینه کشم می؛

در میکده می تا شب آدینه نماند!

آیا بچه رو می نگری سوی من آن روز

[...]

آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۷۶

 

مشکل که نشانی ز شهیدان تو یابند

در خاک مگر گمشده پیکان تو یابند

در بزم کسان، جانب من بینی و، ترسم؛

راز دلم از دیدن پنهان تو یابند!

گم شد مه کنعان، ز غم روی تو در مصر؛

[...]

آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۸

 

مرغان اولی اجنحه، کاندر طیرانند

از حسرت مرغان قفس بیخبرانند

در حیرتم از دردکشان کز همه عالم

دارند خبر، گرچه ز خود بیخبرانند

جز من، دگران را مکن از جور خود آگاه

[...]

آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۸

 

با مشک خطت، یاد ز عنبر نکند کس

با شهد لبت، میل بشکر نکند کس

فریاد، که چندان ز وفای تو بمردم

گفتم که کنون جور تو باور نکند کس!

از گریه کنم گل همه شب خاک درت را

[...]

آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۹

 

چون صبر ز جور تو ستمگر نکند کس؟!

جز صبر ز جورت چه کند گر نکند کس؟!

گر خضر ببخشد قدح آب بقا را

با خاک در دوست، برابر نکند کس

در دل نبود آرزوی خلوت خاصم

[...]

آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۵

 

شد عمر و، ز ایام دل شاد ندیدم؛

روزی که از آن روز کنم یاد ندیدم

یک صید، بمحرومی من نیست، که ناکام

در کنج قفس مردم و صیاد ندیدم!

سرتاسر این بادیه را گشتم و، یک صید

[...]

آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۹

 

خوش آنکه شبی با تو سخن گویم و گریم!

تو بشنوی و خندی و من گویم و گریم!

گر در چمنم، سوی قفس بینم و نالم؛

ور در قفسم، حرف چمن گویم و گریم!

رضوان چو دهد نار جنان، سیب بهشتم؛

[...]

آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۷

 

شاهی تو و، شاهان جهان همچو غلامان

بوسند غلامان تو را، گوشهٔ دامان

نالان من و، در زمزمه مرغان چمن گرد

گریان من و، در قهقهه کبکان خرامان!

خوش آنکه به هم درد دل خود بشماریم

[...]

آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۴

 

چون در دل شیرین بود از رشک شکر خون

خسرو شودش از غم فرهاد جگر خون

خون شد جگرم از غم عشق تو و، امید

دارم که نگردد دلم از درد دگر خون

ناورده کبوتر ز تو گر نامه ی قتلم

[...]

آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۳

 

فرخنده تر از مرغ بهشت است حمامی

کآرد بمن از یار سفر کرده پیامی

ما را به نگاهی بخر از ما، که درین شهر

ارزان تر ازینت نفروشند غلامی

زنهار، بخلوت ندهی راه صبا را

[...]

آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۶

 

تا می نخوری، قد رخ زرد ندانی ؛

تا جان ندهی، فایده ی درد ندان ی

تا جان نرسد بر لبت، از حسرت پیغام

آن مژده که قاصد بمن آورد ندانی

تا صاحب محمل، دلت ازکفر نرباید

[...]

آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۹

 

یاری من، ای یار جفا کار چه دانی؟!

بیمار نه یی، قدر پرستار چه دانی؟!

تا مرغ دلت، در قفس سینه ننالد؛

نالیدن مرغان گرفتار چه دانی؟!

تا زار نگردی ز دل آزاری یاری

[...]

آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۳ - ماده تاریخ - ۱۱۹۰ هجری قمری

 

سر دفتر اصحاب فتوت فرج الله

کش رزق جهان را کف بخشنده کفیل است

چون سعی جمیلش بود اندر عمل خیر

در روز جزا مستحق اجر جزیل است

در راه خدا ساخت یکی برکه که آبش

[...]

آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۱۹ - نامه به صباحی

 

صبح است صبا، کوش که این نظم کنی گوش

و آنگاه زنی دامن همت بکمر بر

خود را برسانی بسر کوی صباحی

زان خاک کشی کحل بصیرت به بصر بر

او را دهی اول ز من این قطعه ی شیرین

[...]

آذر بیگدلی
 

آذر بیگدلی » دیوان اشعار » قطعات » شمارهٔ ۲۴ - تاریخ زفاف ابوالفتح خان زند (۱۱۸۵ ه.ق)

 

المنه لله، که سراسر همه ایران

شد غیرت روضات جنان، رشک فرادیس

از عدل خداوند ظفرمند عدو بند

کز همت او رسم کرم یافته تأسیس

خاقان، فلک گاه، ملک جاه، که عیسی

[...]

آذر بیگدلی
 
 
۱
۲
sunny dark_mode