گنجور

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۲۱

 

در حضرت دوست انس جان را چه بقا

باقی همه اوست، این و آن را چه بقا

خرسند به جانی و تسلی به جهان

جان را چه ثبات است و جهان را چه بقا

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۲۲

 

هرگز نکشد مد طمع، خامه ما

از حرف قناعت است پر نامه ما

انصاف نگر که پا به دامن داریم

با آن که به زانو نرسد جامه ما

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۲۳

 

عاقل ز سراب، در گمان دریا

عاشق نشنیده‌ست کران دریا

با عشق ز عقل حرف تنزیه زدن

کُر ساختن است در میان دریا

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۲۴

 

عالِم که به جاهلش سوال است و جواب

پیوسته به جهل یابد از خلق، خطاب

هرچند، کس آرمیده باشد، عکسش

آید به نظر مضطرب از جنبش آب

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۲۵

 

زین گونه که رشک داردم در تب و تاب

در وصل، دلم ز یاد هجرست خراب

از اشک نرفت زنگ غم از دل من

ز آیینه ما غبار ننشست به آب

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۲۶

 

بی پیر، مرید کی شود مست و خراب؟

رهبر بودش گرچه خرد در همه باب

هرچند در آفتاب هم گرم شود

بی گرمی شعله کی به جوش آید آب؟

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۲۷

 

عاشق باشد ز شور خود مست و خراب

عاقل ز پی نصیحتش در تب و تاب

از گرمی عقل، عشق افسرده نشد

دریا نشود ز تاب خورشید سراب

[...]

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۲۸

 

چندین به خرابی فلک چیست شتاب؟

خواهد شدن این قطره پر باد، خراب

بی ماحصل است طعنه بر چرخ زدن

بی نیش فرو نشیند آماس حباب

[...]

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۲۹

 

گیرم که ز اصل خود کند فرع، حجاب

کی اصل جدا ز فرع خود دارد تاب؟

پهلو دزدد گرچه حباب از دریا

دریا پهلو تهی نسازد ز حباب

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۳۰

 

واعظ که خبر ندارد از جان خراب

از شغل ملامتم ندارد خور و خواب

او گرم نصیحت است و من می‌گویم

از دیده، به آب سرد، می‌ریزد آب

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۳۱

 

آن را که بزرگ است خرد در همه باب

آزاد برون رود ازین دیر خراب

کوچک‌خردان به قید دنیا میرند

اطفال روند دست و پا بسته به خواب

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۳۲

 

قدرت نشود بلند از علم کتاب

از عشق و خرد جوی مدد در همه باب

عشق و خردت برآورند از پستی

بی دلو و رسن ز چاه برناید آب

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۳۳

 

تا کرد قضا بنای این دیر خراب

تاخیر به کار راستان آمده باب

گر راست روی، مکن به مقصود شتاب

زیرا که رسد پای چپ اول به رکاب

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۳۴

 

ای تشنه فیض تو چه دریا چه سراب

امید به توست خلق را در همه باب

در دنیا، بس که مهربان همه‌ای

هر طایفه‌ات می‌کند از خویش حساب

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۳۵

 

در فقر، ریاضت است باب از همه باب

پروردن تن عیب بود از خور و خواب

این نغمه خوشت باد اگر داری تاب

کز ضعف، رگ از پوست برآید چو رباب

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۳۶

 

از مرحله کذب گذشتم به شتاب

فال ره فقر می‌زنم در همه باب

نزدیک‌ترست ره به افتادگی‌ام

زان ره که فتد عکس در آیینه و آب

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۳۷

 

آمد ز ازل گوهر معنی کمیاب

آراسته ظاهران ندانند این باب

آن روز که خلق صورت و معنی شد

کردند قبول صورت آیینه و آب

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۳۸

 

ای صبح ز فیض نفست عرش جناب

وی خرقه رحمت ز تو پوشیده سحاب

ای مرشد ارباب طریق از همه باب

ما را چو اجابت به دعایی دریاب

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۳۹

 

چون ساخته شد کار جهان را اسباب

برداشتن چیزی ازان بود صواب

از جمله برداشتنی‌ها، اول

برداشته شد ز پیش چشم تو حجاب

قدسی مشهدی
 

قدسی مشهدی » رباعیات » شمارهٔ ۴۰

 

وقت است اگر عنان سپاری به شتاب

با جاذبه شوق چه دریا، چه سراب

بشتاب به سرعتی که در راه رسد

اول قدمت به منزل آخر به رکاب

قدسی مشهدی
 
 
۱
۲
۳
۴
۳۳
sunny dark_mode