گنجور

حکیم نزاری » رباعیات » شمارهٔ ۲۱

 

نه در خور اوییم و نه او لایق ماست

عذرا نتوان گفت که او وامق ماست

اینجا همه او دگر چه می پنداری

ما عاشق او نه ایم او عاشق ماست

حکیم نزاری
 

حکیم نزاری » رباعیات » شمارهٔ ۲۲

 

معموری روزگار ویرانی ماست

جمعیت احباب پریشانی ماست

آه از عدم عقل که در ملک وجود

چندین خلل از بی سر و سامانی ماست

حکیم نزاری
 

حکیم نزاری » رباعیات » شمارهٔ ۲۳

 

هر دم که خیال از نظرم بگذشتست

صد نیز جفا بر جگرم بگذشتست

چون شرح دهم که تا رفتم ز برت

از حادثه ها چه بر سرم بگذشتست

حکیم نزاری
 

حکیم نزاری » رباعیات » شمارهٔ ۲۴

 

آسوده دلی که زیر بار غم تست

خوش خفته سری که بر کنار غم تست

گر هست سری که بر کرانست از غم

آنست که در میان کار غم تست

حکیم نزاری
 

حکیم نزاری » رباعیات » شمارهٔ ۲۵

 

محصول من از باده پرستی غم تست

مقصود ز هشیاری و مستی غم تست

گر می نخورم و گر خورم هر دو یکیست

سرمایه ی نیستی و هستی غم تست

حکیم نزاری
 

حکیم نزاری » رباعیات » شمارهٔ ۲۶

 

از روی تو در نظر خیالی ماندست

وز وصل تو در سرم محالی ماندست

بیرون رود و بگذرد آخر روزی

در طالع من اگر و بالی ماندست

حکیم نزاری
 

حکیم نزاری » رباعیات » شمارهٔ ۲۷

 

این دست اگر چه زیر سرها بودست

جز زیر سر او جمله سودا بودست

هر چند نه حد ماست وصل چو تویی

از بدو ازل حواله ما بودست

حکیم نزاری
 

حکیم نزاری » رباعیات » شمارهٔ ۲۸

 

گفتم که برای ما قرینی بفرست

گر گندمیی نیست جوینی بفرست

حالی چو ضرورت و مهم دارم زود

تا زان برسد به نقد زینی بفرست

حکیم نزاری
 

حکیم نزاری » رباعیات » شمارهٔ ۲۹

 

درد سر بنده را مداوا بفرست

یعنی قدری می مصفا بفرست

با او سخنی است به خلوت ما را

آن یارک فیروزه قبا را بفرست

حکیم نزاری
 

حکیم نزاری » رباعیات » شمارهٔ ۳۰

 

در مذهب عاشقان قراری دگر است

این باده عشق را قراری دگر است

هر علم که در مدرسه حاصل کردم

کاری دگرست و عشق کاری دگرست

حکیم نزاری
 

حکیم نزاری » رباعیات » شمارهٔ ۳۱

 

ما کافر عشقیم مسلمان دگرست

ما مور ضعیفیم سلیمان دگرست

از ما رخ زرد و جامه پاره طلب

بازارچه قصب فروشان دگرست

حکیم نزاری
 

حکیم نزاری » رباعیات » شمارهٔ ۳۲

 

در عالم عقل مدخل عشق خوشست

جان دادن عاشق بدل عشق خوشست

در اول عمر عشق جهلست و جنون

در آخر عمر اول عشق خوشست

حکیم نزاری
 

حکیم نزاری » رباعیات » شمارهٔ ۳۳

 

هر چند که اضطراب بیش از پیش است

هم صبر صلاح دل بیش اندیش است

محروم ز خدمت تو کاری صعبست

لیکن چه کنم واقعه ای در پیش است

حکیم نزاری
 

حکیم نزاری » رباعیات » شمارهٔ ۳۴

 

آب دهن و دلت اگر تاریکست

روشن کردم ولی سخن باریکست

عکسی ز بهشت در جهان آوردند

اینک ز نزاری بشنو شاهیکست

حکیم نزاری
 

حکیم نزاری » رباعیات » شمارهٔ ۳۵

 

یاد تو به هر صبوح مفتوح منست

در هر نفسی خیال تو روح منست

کی جفت شود دل(م) دمی با دگران

تا بوی تو در دماغ مجروح منست

حکیم نزاری
 

حکیم نزاری » رباعیات » شمارهٔ ۳۶

 

از اصل نیاز کدیه شاهی منست

افلاس گواه بر گواهی منست

گر بد کردم من، تو نکو کن آخر

نیکویی تو کم ز ملاهی منست

حکیم نزاری
 

حکیم نزاری » رباعیات » شمارهٔ ۳۷

 

جام جم سعد دین نزاری اینست

با هم نفسی که دم بر آری اینست

ای یار طمع مکن بدین جام لطیف

می نوش و خموش باش باری اینست

حکیم نزاری
 

حکیم نزاری » رباعیات » شمارهٔ ۳۸

 

آن کس که ورای کفر و ایمان من اوست

مجموعه خاطر پریشان من اوست

او را و مرا ز همدگر گر خواهند

توان کردن جدا که جانان من اوست

حکیم نزاری
 

حکیم نزاری » رباعیات » شمارهٔ ۳۹

 

مخموری ما ز مستی مستی اوست

بی مایی ما و نیستی هستی اوست

تعجیل نمی کنیم دانی ز چه؟ زانک

در هر سیلی که می رود پستی اوست

حکیم نزاری
 

حکیم نزاری » رباعیات » شمارهٔ ۴۰

 

آنجا که به فال نیست آزردن دوست

واجب کند از دوست ستم بردن دوست

صبعست ولی به کام دشمن بودن

نازیدن دشمن بتر از مردن دوست

حکیم نزاری
 
 
۱
۲
۳
۴
۶
sunny dark_mode